Tuesday, October 7, 2014

A*SH*N*A:PARVIN ETESAMI

A*SH*N*A:PARVIN ETESAMI

گفت با جوجه مرغکی هشیار
که ز پهلوی من مرو به کنار
گربه را بین که دم عَلم کرده
گوش‌ها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردت
تا کله چرخ داده‌ای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوست
به خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خوش خط وخالیست
فکر آزارجوجه هرگز نیست
سه قدم دورتر شد از مادر
آمدش آن‌چه گفته بود به سر
گربه ناگاه ازکمین برجست
گلوی جوجه را به دندان خَست
برگرفتش به چنگ و رفت چو باد
مرغ بیچاره از پیش افتاد
گربه از پیش و مرغ از دنبال
ناله‌ها کرد زد بسی پر و بال
لیک چون گربه جوجه را بربود
ناله‌ی مادرش ندارد سود
گر تَضَرُع کند و گر فریاد
جوجه را گربه پس نخواهد داد
پروین اعتصامی

No comments:

Post a Comment