می خواهم ساده باشم
در جامه ی هر روزی م
و با کلاه و کفشی ساده
در خیابان ظاهر شوم
و به مردمی که از کنارم می گذارند
لبخندی تازه بزنم
در سکوتی که دوست می دارم
و کلاهم را از سر برایشان بر دارم
می خواهم از راه هر روز بگذرم
و ساده باز آیم
در آفتاب بیرنگ نیمروزی
تا با تاریکی ی غروب
پاره یی از شب شوم
می خواهم ساده بمیرم
NOV10
و به مردمی که از کنارم می گذارند
لبخندی تازه بزنم
در سکوتی که دوست می دارم
و کلاهم را از سر برایشان بر دارم
می خواهم از راه هر روز بگذرم
و ساده باز آیم
در آفتاب بیرنگ نیمروزی
تا با تاریکی ی غروب
پاره یی از شب شوم
می خواهم ساده بمیرم
NOV10
No comments:
Post a Comment