*آوای عشق می آید ر وزی که ستاره و موج در آفتاب می سوزد*
اندوه عاشقی به جامه ی آبی
پنهان که می شوی در خط های چهره ات
نقطه ها را باز می آرایی
به اندوه عاشقی
و جامه ی آبی ت
تا تو می کشد نگاهم را .
از سایه به در می آیی
بعد دمی می آید به مالش ارغوان
و در دمی ناگاه
گم می شود.
اندوه عاشقی به جامه ی آبی
پنهانی خط های چهره ات
و نقطه های دور .
چرا به لحظه هات تنها نمی نهند
تا تو را در دمی دیگر در یابم ؟
ظهر سه شنبه ۷ جون
No comments:
Post a Comment