و پوست کشیده ی شب
بر گلوی پگاهی ی پرنده می نشست
از خیابان های شب که می گذشتم
پهلوی ماه
دریده بود
آنقدر بر خم راه خیره ماندم
که راه بر من
خیره مند
کسی که منتظر آمدن تو مانده بود
هنوز منتظر آمدن تو مانده بود
در پهلوی خونین ماه
و جازی خونین که آتش گرفت در آتشدان
۲۶ جون
AREN
ReplyDelete'T GAZEBO ALWAYS SILVER?!