Tuesday, December 24, 2013

5 ROYAGARDANI:دیکتاتور کبیر در اتاق تمشیت

فرامرز سلیمانی 
دیکتاتور کبیر در اتاق تمشیت 
لا ک پشت پیر و تجربه ی جهانی شدن در چهار فصل 
:
سنگی به شکل قلب - دسته گلی پژمرده بر گوری به عمق خود کا مه یی خشن و گورکنی که گیتار می نوازد تا در سایبان فروشگاه های چند ملیتی طرح جهانی شدن را تبلیغ کند یک سکه ی بی اندام می اندازم توی بسا طش 
یک سکه با سر ژ نرال دون کیشوت که چرخ می خورد و چرخ می خورد و روی نقطه ی ما قبل تاریخ می ایستد با سر  و پا های گور کن که در هوا می رقصد   و گورکن سلام  نظامی می دهد و سنگی می شود  به شکل دلقکی در عمق
گوری ژرف
تا  باد از تالار ها می گذرد
سایه ی ظهر روی ساعت شنی می ما سد
وقتی که سایه ی ظهر روی ساعت شنی می ما سد شکار بان میان نی ها عریان می شود من شکار  با ن را از
سایه اش شناختم و اردک های چوبی در آن حوالی می پلکیدند  و پیر زن  چنان از پشت پیشخوان پرید که گویی هرگز او را ندیده بود   و
 پیر مرد در اتاقک پشت بام اردک های چوبی را می تراشید و از پنجره پروازشان می داد تا سایه یی عریان که در نی زار کمین کرده بود و باد در تالار قصر های شنی می پیچید
وقتی که باد در تالار های شنی می پیچید ادا واییتا,لا کی اول از لاک خود در آمد و آرام و با طمانینه به سوی شکاربان گام بر داشت تا او را در آغوش کشد و شکار بان که در کمین پولادینش نشسته بود نا گاه خش خشی شنید اما دیگر خیلی دیر بود پس تیری به سوی اردک چوبی رها کرد و ادا واییتا ,لا کی اول که دویست و پنجاه سال در باغ وحش های جهان گشته بود دیگر تاب جنگ و ویرانی و کشتار خان و مان سوختن شکار بانان را نداشت و نه طاقت قرص جلوگیری  پلان -بی و سل فون و تانک هامر در خیابان و قیمت گران بنزین و اخراج مهاجران و نرده های سیم خاردار مرزی و تخریب محیط زیست و اسید ریفلاکس را نداشت و در دم در آغوش شکا ر با ن جان به جان آفرین  تسلیم کرد و تالار های شنی در باد می رقصید و باد با گاز های شیمیایی مسموم شد
و باد که با گاز های شیمیایی بشر دوستانه مسموم شد لاک پشت تراپین و لاکی اول و ادا واییتا در باغ بودایی آب حیات می نوشیدند و پامچال ها وباران که بارید و بیدمشک و سرو در باد می رقصیدو باران که با رید نرگس و سنبل و قرنفل  در گفتمان مان شرکت کردند که کسی از جیب بغلش کاغذی در آورد و آن را خواند و حضار جملگی شگفت زده شدند اما  کسی
دست نزد
و تالار های شنی
و رقص باد
وقتی که باد می رقصید تمام دلقک های دنیا منتظر گودو بودند زیرا که جنگ های دلقکی در فضا ادامه داشت و مریخی ها مشغول تشویق ماهیان و زمینیان بودند اما کسی جرات ان را نداشت که به خورشید جسارت کند   در شهر غلغله یی بود یکی که دستپاچه آمده بود با لاک پشت ها خوابید و رفت و دیگری زوزه می کشید   کور سویی از توی اتاق می آمد و پرده گاهی تاریک می شد و لاک پشت های دیگر صف بسته بودند و سرک می کشیدند تا کی نوبتشان شود   مدیتیشن شلوغی بود و او آمده بود که با همه برود و تا دم در مشا یعت شان کند و ادا واییتای عریان داشت در خیابان می دوید و آن یکی هم نیمه عریان بود
دیکتاتور کبیر نیمه عریان در اتاق تمشیت با باد کنک بازی می کرد
و دیکتاتور صغیر هنوز توی دنیا ول می گشت تا نوبت او شود برود توی صف بایستد
و گاز های شیمیایی
با باد می رقصید
.
رویا گردانی, جلد پنج
٢٠٠٩ و ٢٠١٣

No comments:

Post a Comment