IS A SITE OF ART,LITERATURE, CULTURE AND SCIENCE,ESPECIALLY HEALTH AND MEDICAL SCIENCES,PUBLISHED IN MAJOR LANGUAGES AND IN SEVERAL CHAPTERS.THE GOAL OF THIS SITE IS TO PROVIDE,PRODUCE AND PROMOTE FREE WORDS AND IMAGES FOR FREE FOLKS OF OUR PLANET.
Tuesday, April 28, 2015
ZK POEMS
باز اين ديوار خاكسترى هجوم آو رده ست
در تندر و توفان
باز اين آبى خاكسترى
هوايى شده ست
پنجره را كه بسته بودم ديشب
اما باز اين هواي خاكسترى
پشت برج و باروى تماشا
در اتاقً كوچكم
پرپر مي زند
مى روم اندكي عشق بر مي دارم
و بر بوم و بأم مي مالم
باز اين ديوار
در هجوم تندر و توفان
زهره خالقى
و فشفشه هاى جشن جاز شب رنگين كمانى بندر را در تندر و توفان منفجر كرده اند
در تندر و توفان
باز اين آبى خاكسترى
هوايى شده ست
پنجره را كه بسته بودم ديشب
اما باز اين هواي خاكسترى
پشت برج و باروى تماشا
در اتاقً كوچكم
پرپر مي زند
مى روم اندكي عشق بر مي دارم
و بر بوم و بأم مي مالم
باز اين ديوار
در هجوم تندر و توفان
زهره خالقى
و فشفشه هاى جشن جاز شب رنگين كمانى بندر را در تندر و توفان منفجر كرده اند
Monday, April 27, 2015
Saturday, April 25, 2015
FS POEMS:ROAD &THE LAMPفرامرز سلیمانی:راه و فانوس
FS POEMS:ROAD AND THE LAMP
فرامرز سلیمانی:راه و فانوس
می رسم تا به دشتستان های ساحل
و دشتستان ها را
پیش روی ساحل
به فانوس و راه
می گشایم
آهنگ دیگر
تا افق های نارنجی
طنین دارد
تا تولدی تازه و
مفرغی
فرامرز سلیمانی:راه و فانوس
می رسم تا به دشتستان های ساحل
و دشتستان ها را
پیش روی ساحل
به فانوس و راه
می گشایم
آهنگ دیگر
تا افق های نارنجی
طنین دارد
تا تولدی تازه و
مفرغی
Friday, April 24, 2015
PERSIAN POETS OF CENTURY:MANUCHEHR ATASHI
شاعران قرن ایران:منوچهر آتشی PERSIAN POETS OF CENTURY:Manuchehr Atashi
بیا و به میخانه باز گرد باز
به قدر نیاز و فرای نیاز
که میخانه یعنی در های باز
به قدر نیاز و برای نیاز
و رویای رویا روی رویاهای ما
...از شعر م سرود پاک مرغان چمن نیست تا سنگ قبر پر معنایی , منوچهر آتشی نزدیک دو هزار صفحه شعر منتشر کرده است که باید برخی شعر های پیش ا آهنگ دیگر , شعر های پراکنده و غزل های اجتماعی و نیز یاد دا شت ها و نقد و نظر ها و پروین نامه , ترجمه ها و قصه ها و مصاحبه های او با دیگران و دیگران با او را بدان افزود و این آتشی را یکی از پر کار ترین شاعران معاصر می سازد که مجموعه اشعار منوچهر آتشی در دو جلد, نگاه ۱۳۸۶, چ دوم ۱۳۹۰,نمای ی خوبی از آن است ,شامل کتاب های زیر :
آهنگ دیگر
آواز خاک
دیدار درفلق
وصف گل سوری -صوری ؟
گندم و گیلاس
چه تلخ است این سیب
زیباتر از شکل قدیم جهان
خلیج و خزر
حادثه در بامداد
اتفاق آخر
ریشه های شب
غزل غزل های سورنا
بازگشت به درون سنگ...
---
من آمدم تا بگذرم آری چنین باد
سعدی نیم تا بال بگشایم بر افق
مسعود سعدم تنگ میدان و زمین گیر
ارقام من کند است و زنجیر و شلاق
---
شاعر مدعی است که
من راندگان بارگاه شاعران را
در کلبه چوبی شهرام می پذیرم
و هم از این روست که سهم خود را از حافظ و ابن یمین جدا می سازد
حافظ نیم تا با سرود جاودانم
خوانند یا رقصند ترکان سمرقند
این یامینم پنجه زن در چشم اختر
مسعود سعدم روزنی را آرزومندم
منوچهر آتشی از شاعران قرن ایران بومی و جهانی می سراید
اصیل می گوید
ذهنی گشوده برای شعر و ادبیات معاصر ایران و جهان دارد
و پس از نیما و فروغ جای مشخص ی را به خود در ادبیات همروزگارمان اختصاص داده است
او همچنین به کشف و پرورش شاعران جوان تر توجه داشته و همیشه با آنان همراه بوده ضمن آن که از شاعران پیشین همچون نیما , پروین و دیگران غافل نبوده است
با سپا س از فری
بیا و به میخانه باز گرد باز
به قدر نیاز و فرای نیاز
که میخانه یعنی در های باز
به قدر نیاز و برای نیاز
و رویای رویا روی رویاهای ما
...از شعر م سرود پاک مرغان چمن نیست تا سنگ قبر پر معنایی , منوچهر آتشی نزدیک دو هزار صفحه شعر منتشر کرده است که باید برخی شعر های پیش ا آهنگ دیگر , شعر های پراکنده و غزل های اجتماعی و نیز یاد دا شت ها و نقد و نظر ها و پروین نامه , ترجمه ها و قصه ها و مصاحبه های او با دیگران و دیگران با او را بدان افزود و این آتشی را یکی از پر کار ترین شاعران معاصر می سازد که مجموعه اشعار منوچهر آتشی در دو جلد, نگاه ۱۳۸۶, چ دوم ۱۳۹۰,نمای ی خوبی از آن است ,شامل کتاب های زیر :
آهنگ دیگر
آواز خاک
دیدار درفلق
وصف گل سوری -صوری ؟
گندم و گیلاس
چه تلخ است این سیب
زیباتر از شکل قدیم جهان
خلیج و خزر
حادثه در بامداد
اتفاق آخر
ریشه های شب
غزل غزل های سورنا
بازگشت به درون سنگ...
---
من آمدم تا بگذرم آری چنین باد
سعدی نیم تا بال بگشایم بر افق
مسعود سعدم تنگ میدان و زمین گیر
ارقام من کند است و زنجیر و شلاق
---
شاعر مدعی است که
من راندگان بارگاه شاعران را
در کلبه چوبی شهرام می پذیرم
و هم از این روست که سهم خود را از حافظ و ابن یمین جدا می سازد
حافظ نیم تا با سرود جاودانم
خوانند یا رقصند ترکان سمرقند
این یامینم پنجه زن در چشم اختر
مسعود سعدم روزنی را آرزومندم
منوچهر آتشی از شاعران قرن ایران بومی و جهانی می سراید
اصیل می گوید
ذهنی گشوده برای شعر و ادبیات معاصر ایران و جهان دارد
و پس از نیما و فروغ جای مشخص ی را به خود در ادبیات همروزگارمان اختصاص داده است
او همچنین به کشف و پرورش شاعران جوان تر توجه داشته و همیشه با آنان همراه بوده ضمن آن که از شاعران پیشین همچون نیما , پروین و دیگران غافل نبوده است
با سپا س از فری
*10:THE BOOK OF ARDESHIR:CREATIVE PROCESS
کتاب اردشیر-۱۰
فرایند آفرینش
آیا موضوع ها را حس می کند یا در ذهنیات و حافظه ی هنری اش جای دارد و او آن ها را بر می گزیند و کار می کند
اردشیر سه چهار ساله بود که زبان تصویر را کشف کرد .این یک تقدیر نبود . نقطه یی بود که شاید از خیلی پیش تر در ذهن من افتاده بود اما در یک لحظه کیفی تقدیر آسا ادامه یافت و به خطی بدل شد . این خط در امتداد بی وقفه اش خط سر نوشت من شد درست مثل خط های پریشان و اسرار آمیز کف دست که فالگیر ها سر نوشت آدمی را توی آن ها جست و جو می کنند
گفت و گوی منوچهر آتشی با اردشیر,
تماشا , پاییز ۱۳۵۱
اما رسم ! این یکی از بزرگ ترین گرفتاری های من بود . اصلن نمی توانستم خط راست بکشم .هنوز هم همین طور است مگر خط راست وجود دارد ؟ نمی توانستم پاره خطی را راست از کار در آورم ...و اما درس نقاشی...نقاشی های کلاس مرا همیشه برادر بزرگ ترم می کشید : چون کار خود من هیچوقت عین مدلی که آقای آموزگار می داد مثل پرنده یا گل در نمی آمد .آن چه من می کشیدم همیشه چیز دیگری بود اما در جلسه ی امتحان نمی دانم چطور می شد که اینان مثل مدل می کشیدم و نه تنها مال خودم بلکه نقاشی های بیشتر همکلاس هایم را هم می کشیدم
گفت و گوی اسماعیل خویی با اردشیر
شناختنامه اردشیر محصص ,جیبی ۱۳۵۲,
ص ص ۴۸-۴۷
من آن چه را که می بینم و حس می کنم می کشم
همان, ص ۵۷
رفته رفته پی بردم که خط , مادر تصویر است ...من با چنین اعتقادی خط را انتخاب کردم و بعد تصویر را
از مصاحبه با آتشی
فرایند آفرینش
آیا موضوع ها را حس می کند یا در ذهنیات و حافظه ی هنری اش جای دارد و او آن ها را بر می گزیند و کار می کند
اردشیر سه چهار ساله بود که زبان تصویر را کشف کرد .این یک تقدیر نبود . نقطه یی بود که شاید از خیلی پیش تر در ذهن من افتاده بود اما در یک لحظه کیفی تقدیر آسا ادامه یافت و به خطی بدل شد . این خط در امتداد بی وقفه اش خط سر نوشت من شد درست مثل خط های پریشان و اسرار آمیز کف دست که فالگیر ها سر نوشت آدمی را توی آن ها جست و جو می کنند
گفت و گوی منوچهر آتشی با اردشیر,
تماشا , پاییز ۱۳۵۱
اما رسم ! این یکی از بزرگ ترین گرفتاری های من بود . اصلن نمی توانستم خط راست بکشم .هنوز هم همین طور است مگر خط راست وجود دارد ؟ نمی توانستم پاره خطی را راست از کار در آورم ...و اما درس نقاشی...نقاشی های کلاس مرا همیشه برادر بزرگ ترم می کشید : چون کار خود من هیچوقت عین مدلی که آقای آموزگار می داد مثل پرنده یا گل در نمی آمد .آن چه من می کشیدم همیشه چیز دیگری بود اما در جلسه ی امتحان نمی دانم چطور می شد که اینان مثل مدل می کشیدم و نه تنها مال خودم بلکه نقاشی های بیشتر همکلاس هایم را هم می کشیدم
گفت و گوی اسماعیل خویی با اردشیر
شناختنامه اردشیر محصص ,جیبی ۱۳۵۲,
ص ص ۴۸-۴۷
من آن چه را که می بینم و حس می کنم می کشم
همان, ص ۵۷
رفته رفته پی بردم که خط , مادر تصویر است ...من با چنین اعتقادی خط را انتخاب کردم و بعد تصویر را
از مصاحبه با آتشی
*9:THE BOOK OF ARDESHIR
کتاب اردشیر-۹
کله های بریده , آدم های بی سر , این ها را از نقاشی قهوه خانه گرفته که تاثیر شگفتی در کار های او داشته است
و همین طور عکس ها
عکس های زمان قاجار
عکس های صفحه حوادث روزنامه ها
عکس های ورزشی و میدان امجدیه
عکس های قاتلین و مقتولین
و تصادف های رانندگی
عکس های کافه ها و کاباره ها
عکس ها و طرح ها که از زمان قاجار آمده منظورش همه جایی و همه گانی بودن آن هاست و گر نه در آمریکا یا اروپا که کسی خیلی آشنایی ندارد با قاجار اما با غل و زنجیر و در بند بودن زنان و مثل آن را می شناسد
خودش این ها را طرح های طنز آمیز می نامد که حدی میان نقاشی و و کاریکاتور و یا اصلن خود کاریکاتور ست
می گوید : کاریکاتور یک ضد رپورتاژ است. یک وقایع نگاری است . من آن چه را می بینم می کشم به نظر من کاریکاتور ها اسناد یک عصرند همچنان که مدارک رسمی , اعلامیه های دولتی , و گزارش های پارلمانی نیز چنین اند
اردشیر محصص : دیباچه , مروارید ,۱۳۵۴, ص ۵۹
اما اردشیر همیشه هم به این حرف ها دل خوش نمی کند . مهم آنست که یک فضای متفاوت طراحی شود . با خط های سیاه و سفید یا رنگ های در هم ریخته و کسی از فرهنگ دیگری آن ها را در یابد و با آن ها ارتباط بر قرار کند .البته ارتباط بر قرار نکردن هم به نظر اردشیر نوعی ارتباط بر قرار کردن است در کار هنر
P20-21
کله های بریده , آدم های بی سر , این ها را از نقاشی قهوه خانه گرفته که تاثیر شگفتی در کار های او داشته است
و همین طور عکس ها
عکس های زمان قاجار
عکس های صفحه حوادث روزنامه ها
عکس های ورزشی و میدان امجدیه
عکس های قاتلین و مقتولین
و تصادف های رانندگی
عکس های کافه ها و کاباره ها
عکس ها و طرح ها که از زمان قاجار آمده منظورش همه جایی و همه گانی بودن آن هاست و گر نه در آمریکا یا اروپا که کسی خیلی آشنایی ندارد با قاجار اما با غل و زنجیر و در بند بودن زنان و مثل آن را می شناسد
خودش این ها را طرح های طنز آمیز می نامد که حدی میان نقاشی و و کاریکاتور و یا اصلن خود کاریکاتور ست
می گوید : کاریکاتور یک ضد رپورتاژ است. یک وقایع نگاری است . من آن چه را می بینم می کشم به نظر من کاریکاتور ها اسناد یک عصرند همچنان که مدارک رسمی , اعلامیه های دولتی , و گزارش های پارلمانی نیز چنین اند
اردشیر محصص : دیباچه , مروارید ,۱۳۵۴, ص ۵۹
اما اردشیر همیشه هم به این حرف ها دل خوش نمی کند . مهم آنست که یک فضای متفاوت طراحی شود . با خط های سیاه و سفید یا رنگ های در هم ریخته و کسی از فرهنگ دیگری آن ها را در یابد و با آن ها ارتباط بر قرار کند .البته ارتباط بر قرار نکردن هم به نظر اردشیر نوعی ارتباط بر قرار کردن است در کار هنر
P20-21
*8:THE BOOK OF ARDESHIR
اردشیر محصص چگونه می خواهد در یاد ها باشد
در انبوهی از نوشته های دوستانه جانبدارانه گم شود یا که در مجموعه یی از نقد و نظر و در خط هایی واقعی
ترسیم شود که مرجعی برای شناخت او و کارهایش خواهد بود ؟ می خواهد روح خود خواهانه و خود مرکز بینش سیراب شود یا که تصویری هرچه نزدیک تر به واقعیت از او بر جای بماند که اثر گذار باشد ؟
اردشیر می خواهد که گم و گمنام نباشد
در ایران یک دو سه دوست در باره اش نوشته اند که بیشتر از جانبی متفاوت بوده و نقاشی و طراحی نبوده و این جا هم یک دو سه دوست با نظر موافق کار های او را به روزنامه ها برده اند اما باید دید این ها حقانیتی برای کار های او دارد یا تنها برای آرایه و عرضه بوده است
اردشیر می گوید باز باید کار کرد تا معلوم شود این کار ها که می شود ارزش عرضه دارد یا فقط برای عرضه ارزش می یابد
P19
ن چه اردشير واقع بينانه در مورد هنر به طور عام مرعى مى دارد درباره ي هنر خود نيز رعايت مى كند تا ارزشى واقعى به آن ببخشيد
Thursday, April 23, 2015
*7 THE BOOK OF ARDESHIR
فرامرز سلیمانی: کتاب اردشیر-۷
مجله موج , دفتر ویژه
تجربه های تازه :نمایشگاه راز های سر گشوده
چهره پردازی های تازه ی اردشیر از پس نگاهی خسته و غبار آلود به آدم های پیرامون می پردازد بی آن که شباهت ها را در نظر داشته باشد حتا آن روانشناسی اجتماعی هم رنگ باخته می نماید پرده دری در کار نیست و پرده نگاری نیز هنوز آغاز نشده است . برزخی ست میان دو تجربه , در دوران تلخ , دو عصر بی چهره گی , دو دوزخ , که رنگ و روغن به کمک آنها آمده است باز گشتی به گذشته برای جهشی به آینده . تجربه ی آنچه تجربه شده است تا تجربه ی تازه یی به دست دهد . خط کشیدن ها و خط زدن ها از پس آنچه نامداران نقاشی کشیده اند و تعلق خاطری به اکسپرسیونیست های آلمان مثلن . که چه ؟! که تا کجا رود و تا به کجا دست یابد ؟!
یک خط تازه در آغوش یک خط تازه ی دیگر
و خط های مختلط و مختلط و ساده
ساده مثل یک خط تازه
*۷/۱: HOLOCAUST
کتاب هولوکاست از شش سال پیش یعنی ۱۹۸۶ دست دکتر اردشیر بابک نیا ست و به عنوان دستاویزی و کمکی برای بر رسی تاریخی آن ها را در دست دارد حدود سیصد تایی ست و رنگی ست و گرته یی از حادثه یی تاریخی که گوشه یی نگهداری شده است . مقدار زیادی از کارهای اردشیر هم پیش دکتر رحیم اصغر زاده است که چند سال پیش در گذشت برای همین اردشیر به من هم پیشنهاد می کند آن کار ها یا کارهای دیگر را بخرم . به او گفتم من کلکسیونر نیستم و تابلو هایی اگر دارم همه اش هدیه یا جایزه است
بابک نیا متخصص زنان و زایمان است و حالا حامی هنرمندان شده است . این ها را بعد ها مرتضا میرافتابی هم تایید می کند . او چاپخانه یی دارد و هر سال نطقی در حفظ هنر ایران می کند و الهه را دعوت می کند که سرود ای ایران می خواند پیش از این فقط از محصص و سوسن آبادی حمایت می کرده و حالا دامنه حمایتش به دیگر هنرمندان هم کشیده است و کللسیون خوبی از کارهای من-اردشیر دارد از کارهای اولیه ام تا حال . چهار با ر هم از لس آنجلس به دیدارم آمده است . اردشیر بعد ها گفت برخی دیگر از ایرانیان پزشک و دندانپزشک یا بازاری هم از او حمایت هایی می کنند مثل دکتر احکامی ,دکتر محمد زمانی , پرویز خطیب دماوندی , دکتر بدیهیان و مانند آنها که برخی از کارهای او را در عوض می گیرند و در مجموعه های شخصی شان دارند
هنرمند در تمام فرهنگ ها نياز به حمايت معنوى و مادى دارد اين حمايت در امريكا و اروپا بيشتر سازمان يافته است و گاه فردى است و هميشه هم در جهت حفظ و اشاعه ى آثار هنرى ست. موزه هاى خصوصى و عمومى نيز اين حمايت و در نتيجه هنر را مى گسترند عاملى كه فرهنگ مهاجرت ايرانيان فاقد آنست و هنوز در آن اهميت نيافته است
هنرمند در تمام فرهنگ ها نياز به حمايت معنوى و مادى دارد اين حمايت در امريكا و اروپا بيشتر سازمان يافته است و گاه فردى است و هميشه هم در جهت حفظ و اشاعه ى آثار هنرى ست. موزه هاى خصوصى و عمومى نيز اين حمايت و در نتيجه هنر را مى گسترند عاملى كه فرهنگ مهاجرت ايرانيان فاقد آنست و هنوز در آن اهميت نيافته است
pp 17-18
Monday, April 20, 2015
*6 THE BOOK OF ARDESHIRفرامرز سلیمانی:کتاب اردشیر
فرامرز سلیمانی:کتاب اردشیر
مجله موج , دفتر ویژه اردشیر محصص ۱۳۹۴/۲۰۱۵
...
Ardeshir Mohassess, 1938-2008
The highly-regarded Iranian cartoonist and artist Ardeshir Mohassess, a practitioner of drawn satire in the tradition of William Hogarth and Saul Steinberg,
Ardeshir Mohassess, 1938-2008
The highly-regarded Iranian cartoonist and artist Ardeshir Mohassess, a practitioner of drawn satire in the tradition of William Hogarth and Saul Steinberg,
در کودکی به فیلم های چارلی چاپلین خیلی علاقمند بودم مخصوصن فیلم سیرک , و در همان هنگام با ذهنیتی کودکانه در صحنه ها و وقایع مشارکت می کردم و آن ها را تا رویا ها ادامه می دادم . مادر نیز با داستان های طنز آمیزش به این فضا کمک می کرده و روح پر نشاط و شیطان و هزل گونه ی او را می پرداخته است . بعدها چارلی توی ذهن او ورجه وورجه می کرده و اسکیت بازی , و از پله ها بالا و پایین رفتن و رقص و دلقک بازی بی گفتار
و گفتار های گم شده او را به سوی طرح برده چون که طرح را گفتار های گمشده می بیند که جایی در این میانه پیدا می شود و روی صفحه ی کاغذ می نشیند . طرح یک چیز پس زده است که راهی به بیرون می یابد
اجتماع پیرامون و جهان
- با مسایل روز چگونه برخورد می کنی . آیا انتخاب شان نمی کنی یا آن ها انتخابت نمی کنند ؟ مانند همین توفان لوییزیانا یا فلوریدا و ها وایی ؟ یا جنگ کینه توزانه ساری یوو یا مثلن بی خانمان ها و آواره ها و خانه به دوشان
نیو یورک و غیره
- این ها را می بینم و اگر از آن ها می گذرم باز سراغم می آیدو وقتی سراغم می آید دیگر رهایم نمی کند می نشینم و طرح می زنم حتا وقتی توی توالت نشسته ام یا وقتی که از خواب بیدار می شوم و دارم به صبحانه فکر می کنم . اما طرح ها زرنگ ترند و هجوم می آورند و صبحانه یادم می رود و ناگهان می بینم ساعت یک و دو بعد از ظهر است
و من هنوز دارم طرح می زنم
تحول
گاه در این جا و آن جا از در جا زدنها شکایت می شود . از تکرار ها و شعا ر ها از محو سبب ها و تهی ماندن آثار
از این که از امکان گستردگی دنیای آزاد و جغرافیای نو بهره یی گرفته نشده و آرزو های به افسوس نشسته صحبت می شود .ایا اردشیر خودش در کار هایش تحولی می بیند و تحولی را جست و جو و دنبال می کند
در جا زدن ها هم تجربه های تازه یی ست که نباید رها یشان کرد . هر چند یک بار البته عوض می شود و بعد دوباره همانست که بود
در در جا زدن هاست که طرح ها در جا می زنند و متحول می شوند و شکل تازه یی به خود می گیرند و دیگر گون می شوند
اصلن شاید درجه زدنی در کار نیست مگر آن که آدم بمیرد
PP.14-16
Sunday, April 19, 2015
FARAMARZ SOLEIMANI : THE BOOK OF ARDESHIR,ENG.
Faramarz Soleimani فرامرز سلیمانی : کتاب اردشیر , انگلیسی
IA mono thematic art as sex and abortion in poetry is self limited recurrent subject finishing soon in itself, while the vastness and variation of Ardeshir!s subjects extends through history , and by metamorphosis turns into a philosophical discourse
Monochromatic , mono thematic artworks barely last before starting, but in Ardeshir's work, the pieces last long or forever as they continuously happen. Durability of art makes the artist durable, as well.Artist and critic writes and provides his/her oeuvre in solitude but no book, no art work and no oeuvre lives in solitude especially if artists like Ardeshir Mohossess choose social subjects from living history or among the pages of the book of history ...
FS POEMS:MY LOST POEMS
شعر های گمشده ام
کاغذ هایی بر باد
و بادبان کشتی های کاغذی
به رنگ ابر
گفت این دست
و نمک های دریایی
بر خرچنگ های برفی
که از پله های چوبی می جهند
تا بشقاب های روی میز
و تو هنوز می گفتی
گویا این دست
و نخل ها
و چراغ های دریایی
در آغوش باد
که راه را گم کرده بودند
در چشمان شیطان
و حوالی آواره گی
وقتی تو نیستی
این عقل
در استان جنون پرسه می زند
و تو هنوز سرک می کشی
از کشتی های کاغذ ی
و می گویی
این دست
اه پس شعر های گمشده ام
و کاغذ های خالی خیال
در باران نیسان
بر باد
سالنامه توفیقSHER SHOHADAT AST
Subject: سالنامه توفیق
To:
آنچه من به یاد دارم تصویری است از سردار فاخر حکمت که نصف بینی او را نشان می داد و زیر ان نوشته شده بود'بقیه در شماره آینده'
--
With Love
Massoud
Massoud
PARI B:PPOEMS
to me you are that dashing handsome man I fell in love with
you will never age and will always be beautifull
Pari Bagheri
---
On Monday, April 13, 2015 9:34 PM, Pari Bagheri <pbagheri@sbcglobal.net> wrote:
this is what I wrote that night
it may not be up to your standards but it is strait from the heart
when I heard youwere ill
my heart stood still
I could not eat ,I could not sleep
the flow of tears I could not keep
the sadness took away my sun
did not know whether to stay or run
the secret cries day and night
scared that wind has blown my candle light
please keep shining brighter
and make my pain a little lighter
good night
---
forgive me that I did you wrong
years ago when I was young
in my broken heart where you belong
your name starts a beautiful song
from my heart to yours
my tangled yarn of memories of youth
the wrong fork on the road
That handsome face
that warm embrace
the pang of regret
the sin of young and sorrow of old
and a life full of what would have been
asking god to make you strong
my handsome man of my youth
sweet dream my precious
Pari Bagheri
Pari Bagheri, CPC
6720 Buffalo Speedway
Houston, Texas 77005
Saturday, April 18, 2015
IT IS ALWAYS POSSIBLE
It is always possible
روزى دوباره با دسته گل هاى ارديبهشتى باز مى گرديم از ميان تاج خروسان و اطلسى هاى سرخ آبى و راه بر پرچين و باغ مى گشاييم تا عشق را جشن بگيريم و شادى را ميان مان قسمت كنيم پيرمردى ٩٧ساله آمد روى صحنه كه انگشتانش روى پيانو مى تپيد مثل خارا و موج و كف و ديوار كوب آب و بازى سپيد و سياه و تپش
و همه ى بازى ها به آخر بازى مى. رسند
و آخر بازى همه بازى هاهم بازى ست
زهره خالقي
روزى دوباره با دسته گل هاى ارديبهشتى باز مى گرديم از ميان تاج خروسان و اطلسى هاى سرخ آبى و راه بر پرچين و باغ مى گشاييم تا عشق را جشن بگيريم و شادى را ميان مان قسمت كنيم پيرمردى ٩٧ساله آمد روى صحنه كه انگشتانش روى پيانو مى تپيد مثل خارا و موج و كف و ديوار كوب آب و بازى سپيد و سياه و تپش
و همه ى بازى ها به آخر بازى مى. رسند
و آخر بازى همه بازى هاهم بازى ست
زهره خالقي
Subscribe to:
Posts (Atom)