عشق در سال کبیسه :
یک بغل بابونه ات آوردم
در لحظه های آرام
با یک بغل بابونه ات آوردم
تا لیموزار
آفتابی سبز
روی برگان بامداد
پهن شده بود
و من با جامه ی بابونه
در لحظه های آرام
سوی تو می آمدم
تا از میان لیموزارانت بگذارم
بیدار که می نشینم رویا رویت
بیدارت می کنم رویارویم
و عشق بیدار می شود
به رویامان
بایک بغل بابونه
بایک بغل بابونه
No comments:
Post a Comment