فرامرز سلیمانی
modified
2.24.2012
modified
2.24.2012
و ساکت ساکت تو در سکوت
آوازی تازه می شود
در فریاد
.
در ابر ها رفتیم
در جانب اطلسی و آزالیا
زمین و زمانه در ما پنهان شد
.
دو صندلی خالی
به انتظاری طولانی
کسی نمی داند آن جا چه اتفاقی افتاده ست
.
هزار ستاره بر خانه های شطرنجی شب
تنها یک ستاره
بامداد را می وزد
.
سوای پرده ی زنگاری شب
ستا ره سحری
آوازی تازه می شود
در فریاد
.
در ابر ها رفتیم
در جانب اطلسی و آزالیا
زمین و زمانه در ما پنهان شد
.
دو صندلی خالی
به انتظاری طولانی
کسی نمی داند آن جا چه اتفاقی افتاده ست
.
هزار ستاره بر خانه های شطرنجی شب
تنها یک ستاره
بامداد را می وزد
.
سوای پرده ی زنگاری شب
ستا ره سحری
در آغوش آفتاب
در فریاد
آوازی تازه می شود
ساکت ساکت تو در سکوت
در فریاد
آوازی تازه می شود
ساکت ساکت تو در سکوت
No comments:
Post a Comment