امروز روز دیگری بود
امروز روز
دیگری بودم
امروز برایت موسیقی کوچک شبانه شدم
و طول راه را
با سیم های سیمین گذ شتم
تا دور
نمی دانم این ها واژه های شعر م بود
یا دسته گلی که باغبان به آب لحظه سپرد
مایا ها بر پیرامید ها می خواندند
در باغ سبز و خانه یی تنها
حادثه را ندانستم از کجا آغاز شد در پایان
این ها چرا در خبر های بامدادی نبود
خیمه ی خراب شب را بر چیدم
به خواب علف سر زدم
امروز روز دیگری شدم
۳ آوریل 11
No day should erase you from the memory of time
-Virgil
shared w/ fb
ReplyDelete