Wednesday, November 11, 2009

NIMA AND QUOTES ON HIM / 5,ATASHI,HOGHVGHI,GHEISARI...

١
نیما یوشیج و نیما شناسی 
ویژه نیما 
سیمرغ, لس آنجلس ,سال١٣٧٤ 
نیما شناسی یا کتاب نامه ی نیما را نخستین بار در بامداد شماره ی ١٩٩ , تهران یکشنبه شانزدهم دی ماه ١٣٥٨ ,صفحه ٦ به مناسبت بیستمین سال خاموشی شاعر منتشر کردم و اکنون در سد زاد روز نیما و در آستانه ی 
سال ١٢٧٤ که سال نیما ست با روز آمد نیما شناسی ,همراه با در آمدی بر نقد آ ثا ر شاعر پیش گام شعر
 همروزگا رمان برای چاپ به سیمرغ عزیز می سپارم + ویژه نیما ,افزوده های مجله موج ,پاییز و زمستان ١٣٩٢
ف.س 
منوچهر آتشی 
افسانه آسان ترین گذر گاه میان دنیای شعر کهن و شعر زنده ی نیمایی است .افسانه هم کلید قلعه ی مرموز شعر نیما و هم نظر گاهی ست مرتفع که از فرازش می توان بر جلگه ی شعر امروز خام شده و جریان پر تلاطم آن را در نظر گرفت . جان کلام نفی خیال پردازی و سوز و گداز های ادبی است .اگر شاعر سنت پرستی می خواست پس از آن تصویر سیل , نتیجه یی باز گو کند حتمن چندین بیت در سر گشتگی و ناله ورزی پرنده ی جفت گم کرده ردیف می کرد اما نیما شاعرامروز است .اندیشه اش زیر بنای مادی دارد .حتا خیالش نیز مصالح خود را را  از واقعیت می گیرد تا مثل واقعیت مستقیم و روشن باشد 
نیما از نظر گاه شعر ,تماشا, سال اول ,شماره ی ٤٢, ص ص ٢٧-٢٤, شانزدهم دی ١٣٥٠
 ...
محمد حقوقی 
افسانه ی نیما نقطه ی آغاز شعر امروز  است .شاعری که از زمان حافظ تاکنون به حق مشخص ترین و آگاه ترین نماینده ی شعری ایران است و به راستی فرهنگ شعر فارسی بیش از هر کس مدیون اوست 
نیما نخستین بار در افسانه بود که فضای دیگری را به ما  نشان داد ...این اولین شعری است که به معنی واقعی جلوه گاه حرکت های تازه ی ذهنی آگاه و نوپرداخته است و این تازه گی نه از نظر وزن ودیگر ارایه ها و ظواهر شعری که از نظر فضای خاص آن و نیز از  لحا ظ زبان و هم به سبب سا ده گی بیان و شیوه ی مکالمه ای با رعایت زبان و فضای منطقه ای و هم چنین با توجه به سیر منطقی داستان وار حساب شده اش و نیز از لحاظ نحوه های تازه ی توصیف و به خصو ص چهره ی واقعی و وضعیت خاص نیما در آن دوره که برای نخستین بار در همین شعردر فضای تازه و اندوهگین آن رخ می نماید و از بسیاری لحا ظ های دیگر یقینن بی سابقه است و لا جرم جز این شعر هیچ 
شعر ی را نمی توان  مبدا و منشا ی شعر امروز به شمار آورد 
شعر نو از آغاز تا امروز ,مقدمه ,نگاهی به جوانب شعر امروز ,ص ص ٤٩-٤٨
---
جلیل قیصری در پاسخ به نشریه وارش .
3-آيا شعر مازندران به ما هو مولفه هاى خاصى دارد كه وجه
تمايز آن با شعر كشور باشد ؟
پرسش بسيار خوبى ست بله يك مولفه ى بسيار مهم در
شعر مازندران هست كه مولفه ها وشاخصه هاى ديگرى را با خود
مياورد و آن طبيعت مدارى وهمزيستى با طبيعت و جان بخشى
به اشياءو پديده است و اگر دقيق بينديشيم اين مولفه و وابسته
هاى آن را نيماى جريان ساز و بدعت گر در نگاه و روايت و
قرائت تازه اى به كار بست واگرچه جان بخشى بطور كلى يكى
از شاخصه هاى شعر است (ساختار شعر و اسطوره نزديك به
هم است و زبانشان هم نمادين )در جهان ،اما اين مولفه در شعر
مازندران،و گيلان، بارزتر است مى دانيم كه دغدغه ى بشر از آغاز،
ممارست با طبيعت مادر بوده است و اسطوره هايش در رابطه با
طبيعت شكل گرفته و مى گيرند و شاعر در لحظه ى سرايش
با انسان آغازينش يكى مى شود و به اشيا ءو پديده ها جان مى
بخشد اما در جهان امروز و در زندگى شهر نشينى به جهت
سيطره ى طبيعت و تكنولوژى ،ذهن انسان فلزى شده است و
اسطوره هايش هم فلزى و به گونه اى اسطوره هاى آغازين در
تكنولوژى استحاله شده اند اما طبيعت مازندران هنوز بكر است و
درياو جنگل توأمان را در خود دارد و هنوز شقه شقه نشده است
. شاعر امروز مازنى با تجربه از طبيعت و تداعى هايش، روايت
هاى تازه اى از آن جانبخشى اغازين را در شعرش مى آورد گمان
دارم اگر پدر شعر نو پارسى به جاى نيما يك شاعر شهر نشين
بود به آسانى نمى توانست شعر معاصر را با مولفه هايش ازشعر
پيش از خود متمايز كند. درگذشته اگرچه جان بخشى وجود
داشت به عناصر انتزاعى و ذهنى جان بخشيده مى شد و يا پديدها
به صورت توصيفى و بيرون از شاعر و در ارتباط بايكديگر مى
آمدند. مثل شعر منوچهرى و...همه ى ما داراى يك فرهنگ پيش
دبستانى هستيم كه مربوط به لالايى هاو دوران بازى هاى كودكانه
و شيلنگ اندازى در كوچه و خيابان و ممارست باپديده هاى دور
و برمان است؛ در مازندران اين پديده هاهنوزبكر و طبيعى هستند
و كودكى ما رادر رابطه با خودشكلمى دهند و شاعرمازندرانى هم
نخست يك كودك مازندرانى است و در نگاه و روايت تازه ى
خود به پديده هاى طبيعى جان مى بخشد چرا كه در لحظه ى
سرايش شعر ،كودكى تقويمى و آغازين يا اسطوره اى او با اكنون
سرايش اش يكى مى شوند و درست در همين جاست كه نوعى
شى كلمه به وجود مى آيد زيرا دانش زندگى ،دانش كتابى راكم
رنگ مى كند و كلمات دهان مى گشايند و پديده هاى طبيعى
را به خود مى گيرند اما جانبخشى كه گفتم يكى از مولفه هاى
پر بسامد شعر نيماست (كه شعر ايران را از شعر پيش از خود
به نوعى متمايز مى كند )شاخصه هايى را هم با خود مى آورد.
از جمله عينيت گرايى ،جزئى نگرى ،بكار گيرى اسطوره ها و
توتم هاى بومى ،استفاده ازنمادهاى طبيعى واستفاده از اسامى و
اماكن و فرهنگ بومى و ضرب المثل ها و...كه همانگونه كه پيشتر
گفتم اين شاخصه ها در شعر پيش از نيما، اگر گاهى هم وجود
دارد بسيار كلى و انتزاعى اند اما در اين مجال براى برخى از اين
شاخصه ها مثال مى آورم :"اى آمد صبح چست وچالاك /با رقص
لطيف قرمزى هاش /از قله ى كوه هاى غمناك (تشخيص- از
شعر اميد پليد )و يا "مى گشايم در از اين تنگ مكان /من و آن
تازه نسيم دلكش /مى گشاييم سوى هم اغوش (تشخيص –شعر
خنده ى مهر )-"موج سنگين را به دست خسته مى كوبد / باز مى
دارد دهان با چشم از وحشت دريده /سايه هاتان را زراه دور ديده
/ آب را بلعيده در گود كبودو هر زمان بى تابى اش افزون /مى كند
زين ابها بيرون / گاَه سر، گه پا (جزئى نگرى از شعر اى آدم ها )
و "هول غالب همه چيزمغلوب / مى دَوَد دوكى اين هيكل اوست
(عينيت از شعر كار شب پا)و "گويند روى ساحل خلوتگهان دور
/ ناجور مردمى/ دارند زيست/وپوست هاى انها از زهر خار هاى
كَراد "(تصوير بومى )و "در كُهِستان هايما مرغى ست / كه بروى
صخره هاى خلوت و خاموش مى خواند / او زبانى جز زبان خود
نمى داند "(تصوير بومى از شعر خانه ى سريويلى )وبهره گيرى از
توتم در شعر "داروگ – قوقولى قوقو –و استفاده از اسطوره و مايه
هاى بومى در شعر "مانلى و خانه ى سريويلى و پى دارو چوپان
و...استفاده از اسامى و اماكن بومى و كوه ها و جنگلها و پرندگان
و كه همه ى اين ها را گرانيگاه يا نقطه ى مركزى شعر نيما، يعنى
جاندار انگارى به دنبال خود مى اورد.
نوعى چربش زبان مادرى هم در شعر نيما وجود دارد كه براى
بيان اين موارد شكل مى گيرد و به شعر نيما ملاحت مى دهد و
همزيستى با طبيعت و پرورش كودكى نيما و نوع نگاه او كه متأثر
از ان پرورش است اين ارتباط و تداعى ها را به وجود مى اورد
درروايت هاى بكر و تازه كه خود او ميگويد "نو شدن مان مربوط
مى شود به نوشدن رابطه ى ما با اشياءوپديده ها (نقل به مضمون
)و...ازشاخصه ها و مولفه هايى كه گفتم مثال هاى بسيار مى شود
اورد از نيما و شاعران امروز مازندرانى كه در اين مقوله نمى گنجد
و اين مولفه ها كه درجمع، جريانى را در شعر نيما مى سازند در
شعر كشور هم تا حدى وجود دارد اما در شعر مازندران و در كار
فرزندان مازنى نيما به دلايلى كه گفته آمد بسامد و غلظت بيشترى
دارند و اگر تحليل و سبك شناسى از شعر شاعران امروز مازندران
داشته باشيم خود را به روشنى نشان ميدهند .

No comments:

Post a Comment