چراغ ها ی خیابان شهر
تنها چشمکی یک تا
یکی یکی دو تا دو تا
.
چراغ های تنها
در خیابان های تنهای شهر
چشمکی به چشمکی تا
.
و شعر های تو بود که تا پایان خیابان های شهر تنها می سرود
.
خیابان تاریک شهر
خیابان خاکی
خیابان خاکستری
.
کسی که عصا زنان می رفت به جست و جوی کسی بود که به جست و جوی شهری دیگر عصا زنان می رفت
.
و کورسو و جک و گری بمب ها را بالا می انداختند برای صلح
.
چراغ های شهر
زوزه ی بلند
وقت خاموشی
.
آتش انبوه آتش آزاد است دست ها را از جیب شلوارت در آر
آزادی آتش آزاد است که در میدان آزادی بر افروختم
یعنی میدان آزادی را روشن کردیم
به قدرت تاریکی
.
بانجوها و پالتوی زمستانی
در باد کسی منتظر نابغه ها نیست
معبد آفتاب و ماه
از پله ها که می روی بالا
دست راست
.
ماه غوغا گر
غریو ابر پشت پیشخوان بر
جای خالی ی میشل فوکو
.
تنها چشمکی یکی یکی دو تا دوتا تا چراغان کامل شهر
٢٠٠٩ زهره خالقي
No comments:
Post a Comment