جان جا
م
یک قدح کشیده
سر
کشیده
سر کش
سرشار خون و آب
خوناب
یک دست تمام
و دست های تمام
در تمام دست
تا بازی باز
بازی
کشیده باز
کش
ک...
یکبار که دا شت یک سال می شد از سرخگل
گفتم یک سده شد در حال
یا سد روزی
و بعد که پرده ها را کشیدیم و ما را شمردیم
چیزی نه بیشتر شده بود نه کم
و باز شمردیم یعنی که باز باز شمردیم ما را
پری به پنجره می خورد مدام
در ایوان
گویا که قصد گشودن دا شت
اما که پرده ها را بیشتر کشیدیم
زیرا که وقت غیر نبود
زیرا که وقت عشق
وقت غیر نیست
حتا اگر آمده بود و در خانه بود و مانده بود
وقتی برای ما هم نما نده بود
در بستر گل سرخ
وقتی برای گل سرخ
هم
اول آگست
دوشنبه
No comments:
Post a Comment