Sunday, August 7, 2011

A BASKET OF DAHLIA* فرامرز سلیمانی \ اکتاویو پاز \ سبدی کوکب*






سبدی کوکب 
یک کوکب درشت 
که در باد می رقصید 
وقتی از راه لیمویی می آمدیم 
و باغ پشت دیواری بلند پنهان بود 
گواهی ی سرخوشی هات 
در تصویر آخر
وقت رقص 
همان که از گیسوان تو گفتم 
در شب حباب و بارفتن 
و با رفتن تو بود 
آن جا که 
سبدی کوکب شدیم 
در یک کوکب درشت
یک جا و با هم  
یا شاید داشتیم با هم می رقصیدیم 
پیش از پرواز 
در دیدار روز آخر 
وقت خدا نگهدار 
آ 
Last?Does the flower last? Its fresh flame
is lost in a wind even breathes on you hand:
The flower longs to dance
only to dance.
OCTAVIO PAZ
می ماند ؟ آیا گل ی ماند ؟ در شرار تازه
در باد آیا نفس هایی بر دستانت
گل می خواهد که برقصد
تنها برای رقصیدن
اکتاویو پا ز / فرامرز سلیمانی
.

1 comment: