Monday, December 12, 2016

بیاد دکتر فرامرز سلیمانی



بیاد دکتر فرامرز سلیمانی
-----
زنجیر پشت دررا انداختم
ساعت هنوز حوالی ی شب بود
اما شبی تیره و تار و طولانی 
قوقولی قو خروس می خواند
و خیابان خالی و خاموش است
و بعد بیاد تو
بیاد خروس می خواند تو
بر می خیزم چراغ ها را روشن می کنم
پنجره را باز می کنم
پرده را می درم
و فریاد می زنم
از اعماق تاریکی
صبح آمد
خروس می خواند
قوقو لی قو
زهره خالقی

No comments:

Post a Comment