چراغ ها را خاموش کردم سگ همسایه فقط یکبار لابید صدای در می آمد رفتم در را گشودم در را بستم گرما را گذاشتم روی ٧٥ درجه و جورابم را انداختم کنار صندلی بعد روی نیمکت نرم دراز کشیدم تابلوی دوم که تمام شد چشمانم را باز کردم کتری داشت سوت بلبلی می زد شاید ساعت کوکو بود قطب نما را گشودم که راهم را گم نکنم . شب خوش
#آفتابگردان_زمستانى_ست
#wintersunflower
No comments:
Post a Comment