Saturday, March 4, 2017

در بهار خواب خالی



در بهار خواب خالی 
می خواهم سایه ی تو را پشت پنجره بگذ ارم 
و ساکت تو را 
گلدان ها کو؟
و گل ها یی 
که با توفان بازیگوشی دارد 
پنجره را می گشایم 
سایه ی تو در باد گم می شود 
می خواهم پلی باشم 
تا بهار خواب خالی 
سپری در برابر توفان 
که تقویم عاشقی را سپری می شود 
و بر باد می رود 
می خواهم پشت پنجره ات 
سایه یی باشم 
می خواهم هیچ را به بازی گیرم 
و بهار خواب 
با زمزمه ها مان 
سرشار می شود 
می خواهم آواز عاشقی باشم 
در وسوسه های تند باران 
که گل ها و گلدان ها را با خود برد 
و بهار خواب 
با ما گلخانه یی دیگر می شود 
می خواهم 
سایه ها ما ن 
با هم بازی کند
در بهار خواب خالی 
زهره خالقی

No comments:

Post a Comment