سپانلو از خیل عظیم شاعران معاصر ایرانی ست که کلام عاشقانه در شعر شان کمرنگ می نماید یا هنوز به تمامی رخ نداده است و غنا در جایی دیگر خود را به کلام سپرده است تا همان اسطوره های روایی را بیان دارد
در شعر بدرقه می گوید
باران که روی رو سریت بارید
طرح فرودگاه
با گوشه طلایی
بخار شد
همزاد های من همگی می گریستند
باز آمدم به خانه
و ژورژ ت معطر را
روی سرودهایم گستردم
آهسته خشک می شد
و بوی اشک های تو اهسته می پرید
خورشید باز گشت
آواز من
عنبر نسیم شد
و سایه ی بلند هواپیما
از روی آن گذشت
see more:
شاعران قرن ایران
شاعران قرن ایران
No comments:
Post a Comment