PP30-..
کتاب اردشیر - در دیدار با میرزا آقا عسگری-مانی -۲
گویا آدم های احمقی در ساواک بودند که دماغ بلند کاریکاتور ها را دستور می دادند کوتاه شود تا به بینی همایونی بر نخورد ---
گلابی ها یک تمایل قدیمی دوران کودکی را می نمایاند و شکست نقاش و هنرمند کوچولوی آن دوران را در نقش گلابی ها که در میانسالی به جبران بر خاسته و توان خود را در آن به کار گرفته است
بعد میرزا آقا دست برد به گل و گردن اردشیر و او را بوسید و او با شگفتی به شاعر نگاه می کرد
گفتم اردشیر این شاعر ها همیشه عاشق هستند . گفت ما طراح ها هم عاشقیم . گاهی عاشق بستنی . گاهی عاشق رنگ و خط و گاهی هم عاشق آدم ها . اما زندگی را باید به همین عشق ها گرداند و باقی وقتی است که می گذرد . گاهی تند . گاهی اهسته . گاهی هم که اصلن فکر می کنی نمی گذرد و میرزا آقا ریز ریز می خندید و خیلی خوش بود و اب و از لب و لوچه اش آویزان
کتاب اردشیر - در دیدار با میرزا آقا عسگری-مانی -۲
گویا آدم های احمقی در ساواک بودند که دماغ بلند کاریکاتور ها را دستور می دادند کوتاه شود تا به بینی همایونی بر نخورد ---
گلابی ها یک تمایل قدیمی دوران کودکی را می نمایاند و شکست نقاش و هنرمند کوچولوی آن دوران را در نقش گلابی ها که در میانسالی به جبران بر خاسته و توان خود را در آن به کار گرفته است
بعد میرزا آقا دست برد به گل و گردن اردشیر و او را بوسید و او با شگفتی به شاعر نگاه می کرد
گفتم اردشیر این شاعر ها همیشه عاشق هستند . گفت ما طراح ها هم عاشقیم . گاهی عاشق بستنی . گاهی عاشق رنگ و خط و گاهی هم عاشق آدم ها . اما زندگی را باید به همین عشق ها گرداند و باقی وقتی است که می گذرد . گاهی تند . گاهی اهسته . گاهی هم که اصلن فکر می کنی نمی گذرد و میرزا آقا ریز ریز می خندید و خیلی خوش بود و اب و از لب و لوچه اش آویزان
No comments:
Post a Comment