Saturday, July 16, 2011

BAMDADIبامدادی

بامدادی بر اسمان بودی
وقتی ازافق ارغوان وعقیق امدی
ومن بربازوانم  تورامی بردم
بامدادی اسمان وافق راباخود اوردی
بامدادی اندیشیدیم
همیشه وقت های خوب
حرف وقت های خوب می شدیم
تا پشت دیواری بلند گم شدیم
این خانه رامن درکودکی هات ساختم
برزمین کودکی هات
این خانه ی کهن که با ماسخن دارد
وقتی به باغ بازگشتم
بامدادی بر اسمان بودی
بیداروپریده رنگ

ومن هنوزبربازوانم
تورامی بردم
۱۶ جولای

No comments:

Post a Comment