Monday, December 3, 2012

A*SH*N*A:POLITICS&PROSE-WISEفرامرزسلیمانی

FINALE
پشت خشکزار
 در خیابان خلوت پشتی
 تا هشتی ی سبز هی هایی ها
که یک وقت در هاش به ایوان و دیواری نما ند
و من تازه داشتم جامه می گرداندم 
تا به جشن سالی دیگر پایکوبی کنم 
در یائسه گی ی وقت 
و برف 
و صلح بیرنگ خانه و اثاث  اسقاط امانتی 
شب که به تختگاه پریشان افتاد 
راه پس از پرداختن باج 
راه رفتن بود 
یا بازگشت؟
و خیابان خلوت پشتی
که از هشتی و ایوان تو می گذشت
روزی به دیوار کویر رسید
در یائسه گی و
وقت
پس باج را که پرداخت ؟

No comments:

Post a Comment