Thursday, February 26, 2015

A*SH*N*A:SAYEH:US NIGHTS OF POETRYسایه


سال ١٩٩٥ بود كه سايه به امريكا آمد و ميزبانى برنامه هايش در شمال شرق بر عهده من گذاشته شد كه با وجود گرفتارى كار و آموزش پذيرفتم به خاطر صفا و صداقت او و معصوميت شاعرى و تداوم عشقى كه به شعر و شاعر و موسيقيدان و همه ي هنرمندان داشت و حافظ پژوهى كه او بود...کارمان را از يكى از پرديس هاى دانشگاه پنسيلوانيا شروع كرديم و من عاشقانه ى ناب او را خواندم :
 سترم
صدف خالي يك تنهايى ست
 و تو چون مرواريد
 گردن آويز كسان دگرى
و او خواند:
أى عشق همه بهانه از توست...
شب در خانه بيژن در نوجرزى روى ويژه نامه ى سايه كار كرديم وروزبعد در دانشگاه كلمبيا ميهمان إحسان يار شاطر بوديم كه پيش از نشست شعر و سخن به ديدارش رفتيم و سايه که کتابش حافظ به سعی سایه را برای استادی ارمغان آورده بود بعدها اعتراف كرد كه هميشه در اين ديدارها خيلى محجوب و خجالتی است و اين يكي هم برايش خيلى سخت بود بعد با عبدالهى ها به كنتى كت رفتيم و ميهمان دوست مان گودرزى بوديم و شعر خوانى و پرسش و پاسخ و گفت و گو . آنگاه شعرخوانى نيويورك بود در كافه بياتى كه چند تن از جوانها هم به افتخار سايه شعر خواندند و اين در منزل عبدالهى هم كه برنامه ريز بود با ساعت هايى در آموزش فن شعر جريان يافت شعر خوانى و نشست هاى اجتماعى آنگاه در واشينگتن ادامه يافت و سپس سايه و همسرش به آلمان باز گشتند و براى من انبوهى خاطره و دست نوشته و گزارش و عكس بر جاى گذاردند تا روزى منتشر شود
سایه های ما همه از اوست 
و سایه ی ما اوست 
که آفتاب پیشاپیش او را می برد 
و در ما سایه می زند
فرامرز سليمانى

---




ای کدامین شب!
یک نفس بگشای
جنگل انبوه مژگان سیاهت را!
تا بلغزد بر بلور برکه چشم کبود تو
پبکر مهتابگون دختری، کز دور
با نگاه خویش می جوید
بوسه شیرین روزی آفتابی را
از نواز ش های گرم دست های من.
هوشنگ ابتهاج(ه.الف.سایه)


زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران ، غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کزجان شکیب هست و زجانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعی است
این شکر چون کنیم که مارا رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ «سایه» گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست
هوشنگ ابتهاج

No comments:

Post a Comment