توریست ها شهرمان را شلوغ کرده اند و توی کافه از سر و کول هم بالا می روند .
می نشینم روزنامه ام را می خوانم و به سر و صدای مشتری ها گوش می دهم
بعد می روم سراغ قهوه چی . می پرسد
امروز چه قهوه ای می خوی
می گویم هیچ چی
می خواهم بروم بیرون با ژان پل سارتر کمیقدم بزنم
١٧ دسامبر
No comments:
Post a Comment