Sunday, August 4, 2013

A*SH*N*A:AHMAD REZA GHAYEKHLOUاحمدرضاقایخلو

احمد رضا قایخلو Ahmad Reza Ghayekhlv
A8SH*N*A
همراه زنی میانسال/ که پشت مژه مصنوعی اش پنهان شده بود / وی یک قاچاقچی خوش برخورد / که پشت خالکوبی اش / به ویلای جنگلی رفتم / تا کدام قطعه ی مفقوده را جاسازی کنم؟ / ضبط صوت / تمام روز روشن بود / میان قهقهه ی کوکاباروهای بازیگوش
احمد رضا قایخلو 

خیال کن که هیچ کس به دیواری سر نمی کوبد
و میز کوچک چوبی حتا
میان من و تو نیست
خیال کن که هیچ کس دل خود را
برای لظه ای مبادا
پنهان نکرده است

احمد رضا قایخلو 

---
این کیست؟
این که جوراب را در یخچال می گذارد
دکمه را اشتباه می بندد
و پای مرا به کوچه های ناشناخته می برد؟

---

به شعر "عکس" فکر می کردم...برایم هنوز تازه است:

عکس

کجاست
من و تویی که جاده را هوایی کند؟
برش دارد ببرد
بال های درختی اش را به هم بکوبد
مست کند روی هوا راه برود؟
از آغوش کودکی هایش
(بهشتی که به آن بازنخواهد گشت)
تکه ا ی فیروزه ای بدزدد
سر بگذارد در چرخ چرخ
چرخ
که:
پر از نامنتظر است
یک عکس هرچه به آن نگاه کنی!
گل پامچالی که به مویت زده ام دیوانه اش می کند
در سر شهری با پسکوچه هاش
طلوعِ یاس -
ترانه - یاس:
لرزش سیم تاری میانِ ابریشم و انگشت
که دلهره را جا گذاشته است
در آسمان سربی- فیروزه ای ش
نگاهت ایستگاهِ پرندگان صبحگاهی ست
برای که آواز میخوانند؟
درختان و آهوان در کتاب ها خوابیده اند
وقت بلوغ صبح
نامها و نامه ها را در طناب رها کرده ایم
و من که نمی خواهم
هرچه بخواهم یا نه هیچ فرشته ای
وقتِ وقت بیدار
نبود ( فرقی نمی کند)
نیاورده ام آب از چاهی درظلماتِ مغزِ خواب
نیاورده ام
سبکبالی تو را مصرف کرده ام
و بازنگشتنی را به عکس نداده ام جز این خط
در
گوشه ی لبهات و آن چینِ گوشه ی چشم ها که
خوشحالی

---


هر شعر
زندگی های بی شمار دارد
اما اگر تو بخوانی ش
همه ی جهان
لحظه ای می ایستد
و خلقت خود را از نو
آغاز می کند

1 comment:

  1. Ahmad Mansour Assadi Ostad va hamshri aziz, ba salam maghale shoma rajeh be Ahmad Reza Ahmadi shaer mored alaghe doran javaniem ra khandam. Neveshteid ( .... be ankeh fazaei por hayaho va janjali baraye an rah biandazad va ya aday enghelab va " maktab sazi " dar biavard......See More
    9 hours ago · Unlike · 1

    Faramarz Soleimani احمدمنصوراسدی عزیز! زنده یاد انجوی شیرازی درحدود نوزده سالی از من و احمدرضا سالمندتر بود اما هرگاه قصه یی همانند آن چه شما ازمصاحبه ی احمدی نقل کردید برایش می گفتیم بادلسوزی رندانه یی می گفت: خدانکنه آدم پیر بشه ! البته یادمان باشد که به این خبرنگاران مطبوعات رسمی و نیمه رسمی هم زیادنمی شوداعتمادکرد.فردا از من و شما هم ممکنست مطالبی از این دست جعل کنند .این را بدین خاطر میگویم که احمدرضااحمدی هرگز شاعرسیاسی نبوده و آن شعر کوتاهی را که در یادداشت آورده ام بعیداست که درنوشتنش منظورسیاسی داشته است.اما بازهم می شودحق را به شما داد زیرا زمانه زمانه ی تغییرات شگفت و ناباور است

    ReplyDelete