Monday, July 8, 2013

THE POET LORCA IN NEW YORK



In Brooklyn, murals of Federico Garcia Lorca are celebrating his trip to new york in 1929-1930
a reminder of his book
Poet in New York
...
و او که از مرگ می هراسد 
مرگ را بر شانه هاش می برد
NOCTURNE OF BROOKLYN BRIDGEشبانه ی پل بروکلین 
فدریکو گارسیا لورکا /فرامرز سلیمانی 
زیر آسمان نمی خوابد هیچ کس نمی خوابد هیچ کس هیچ کس 
دور و بر لانه ها 
بو کشان می گردند آفریده گان ماه 
چلپاسه های زنده 
مردانی را که خواب نمی بینند می زنند 
و مهاجر شکسته دل 
تمساح بی باور بی حرکت را 
در اعتراض ستاره گان 
و در گوشه ی خیابان ها می یابد 
کسی در جهان نمی خوابد هیچ کس هیچ کس 
هیچ کس نمی خوابد 
مرده یی هاست در گورستانی دور 
شکوه می کند سه سالی 
در منظر خشک زانو هاش 
و پسرکی که امروز خاکش کردند 
چندان می گریست 
که سگان را 
برای خاموش کردنش خواندند 
زندگی رویا نیست هشدار هشدار هشدار 
ما پای پله ها می غلتیم 
از برف ها بالا می رویم 
به همسرایی ی ستاره گان مرده 
اما این نه فراموشی و نه رویاست 
گوشت خام دهان ها را بر لب ها پیوند می زند
 در انبوه رگان تازه 
و او که از درد خویش می آزارد 
از درد آزرده ست و می آزارد 
و او که از مرگ می هراسد 
مرگ را بر شانه هاش می برد 
روزی اسبان 
در میکده ها می زیند 
و موران خشمگین 
بر افلاک زرد می شورند 
تا که بر چشمان ماده گاوان بپناهند 
روزی دیگر 
می بینیم رستاخیز شاپرکان خشکیده را 
که گام زنان 
در چشم انداز اسفنج ها خاکستری و کشتی های خاموش 
انگشتری های درخشان مان را می بینیم 
و سرخگلانی که از زبانمان می جوشد 
هشدار هشدار هشدار 
پنجه ها و رگبارها 
پسرکی که می گرید 
زیرا اختراع پل ها را نمی داند 
مرده یی که دیگر 
مگر بی سر و پایی نیست 
این همه را تا دیواری می برد 
که چلپاسه ها و مارها منتظر آنند 
تا که دندان های خرس منتظرند 
تا که دستان مومیایی ی کودک منتظرند 
و تا که پشم شتران 
با رعشه یی کبود سیخ می شود 
کسی در آسمان نمی خوابد هیچ کس هیچ کس 
کسی نمی خوابد 
اما اگر کسی چشم بست 
تازیانه زنیدش فرزندانم تازیانه زنیدش 
تا چشم اندازی گشاده 
و زخم هایی تلخ و عفن 
در جهان کسی نمی خوابد هیچ کس هیچ کس 
پیش تر گفته ام 
هیچ کس نمی خوابد 
و در شب اگر کسی خزه ها را بر شقیقه ها ش دارد 
در های پنهان را بگشایید 
تا او را در ماه کاذب ببینید 
جام دروغین را و شرنگ را و جمجمه های تماشا خانه ها را 
...
فرامرز سلیمانی:مرثیه ی لورکا و شعر های دیگر 
آما ده ی چاپ دوم,با افزوده ها  

No comments:

Post a Comment