پهلوی تا رمی آمدم
در تدارک توفان
تا رمی عریان شد
ان پایین
کسی که روی صندلی ی آهنی نشسته بود
سیگاری روشن کرد
تا دود های خاکستری ی آن را
به توفان بسپارد
پهلوی تا رمی
و آتش و دود و خاکستر
در گلو ی تنوری عاشق
می سو خت
No comments:
Post a Comment