Thursday, November 14, 2019

Love in Lavender




پاييزي
Wetland in Louisiana painting by Zohreh Khaleghi

Love in Lavender
The day turns on
in three tiers of fog
Love in lavender
Good morning through the mirror of the day
It is there and still coming with us
To say the story of time
The last day is never the last day
Time circles but runs as a line
And so remains dots and lines
Love in lavender
in three tiers of fog
The day turns on
Zohreh Khaleghi

Saturday, October 19, 2019


LITCRIT:POETRY IS TIME MAKER شعر هاى هر دوران زندگى شاعر نمودار آ ن دوران اند و تصوير شاعر درًآن دوران . همانند تصاويرى كه دور بين هاى عكاسى و يا بوم نقاش از او در گذران دوران ثبت كرده اند گيرم اين جا كلام است و رنگ كه در ثبت تصوير شاعر و دوران شاعر و نيز تصوير شاعر در دوران او مى كوشد و اين ها همه زندگينامه ى شاعر و زندگينامه ى يك دوران را نقش مى زند البته گاه اين نقش ها ساده و سطحى و روزمره و زودگذرند و گاه از پوسته و ظاهر مى گذرند و ژرفا مى گيرند و ماندگار تر از روزنامه ها و رايگان نامه هاى اين روزگارند كه زود از دست مى روند و فراموش مى شوند شاعر روزگار ما با شعر و كلامش دوران را مي سازد و شعر و كلام ژرف شاعر دورانساز است

با آواز تو یکی شوم




به رویا م
پیرهن طلایی پوشیدم
زمین دور و برم خاکستری شد
می لرزیدم
می تکاندمت
می خندیدی و
بیدار نبودی
درها و پنجره ها بسته بود
پیرهنم را از تنم به در آوردم
پیرهنم خاکستری شد
سه شنبه توی چشمانم بود
دوشنبه آمدی با غزلی عاشقانه نظاره ام کردی
هنوز حنجره ام را می جستم
تا با آواز تو یکی شوم
سه شنبه توی چشم هایم می خندید
دو شنبه
خیره و خلوت
چشمانت را پاس می دا شت
بال می زدم روی ما گنولیا ها
پیرهن طلایی تنم نبود
و خاکستر ها
از روی آتش عتیق کناری رفته بود
تا تو را می اندیشید
زهره خالقی

Every painting is unique and one of a kind




My medium of choice is acrylic paint on canvas I also like to experiment with different texture mediums to add dimension to the canvas. Every painting has a life of its own, I don’t always know exactly how each painting will turn out, but they always have a way of telling me which direction to go and when they are complete. Every painting is unique and one of a kind, they are each a small expression of me. Creating art enriches my life and it's a pleasure to share it with you all ❤️🎨 ⚜️🏈⚜️

Saints




WHO DAT !
Afternoon note :
Beware of Saints
We are on the road to success
WE ARE WE ARE WINNERS !
AWSOME
Go Saints! ⚜️🏈⚜️🎉

B Day








Thank you all for the Birthday wishes....Thank you for the thought...But most of all thank you for just being you...You have made me feel so special.... Each of you have a special place in my heart...❤️💕🌹🤗
رنگ هایش گرم و خورشید آن همیشه تابان است
زیستنم
بی تردید و
سرشار عشق
عطر خوشبختی ست این
....
سپاس فراوان برای پیام های پر مهرتان
با عشق به دوستانم🌹
زهره

Friday, July 26, 2019

NOwhere in NOwhere







There was a sun
at midnight
When I wrote to you
and you wrote to me.
There was an east
and west
north
and south
you took me
to show around the world
to build your city in me.
There was NOwhere in NOwhere
I am a New Orleans poet
Zohreh Khaleghi

Wednesday, July 3, 2019

Hermann Hesse







Happy Birthday Hermann Hesse !
When I was in collage I read most of Hesse's books. That's where my education in life started. His books lead me to many other great authors. He really touched me with his writing and changed a lot in my life....He was a great man, a great writer and someone who was really longing for peace.. My favorite books are Demian, siddhartha and " narcissus and goldmund"......He was a great philosopher who wasn't afraid to state his mind.... intellectuals like him are rare these days...
Zohreh Khaleghi
ohne dich "Without You" by Hermann Hesse
Translated by James Wright
Mein Kissen schaut mich an zur Nacht
Leer wie ein Totenstein;
So bitter hat ich's nie gedacht,
Allein zu sein
Und nicht in deinem Haar gebettet sein!
Ich lieg allein im stillen Haus,
Die Ampel ausgetan,
Und strecke sacht die Hände aus,
Die deinen zu umfahn,
Und dränge leis den heißen Mund
Nach dir und küß mich matt und wund -
Und plötzlich bin ich aufgewacht
Und ringsum schweigt die kalte Nacht,
Der Stern im Fenster schimmert klar -
O du, wo ist dein blondes Haar,
Wo ist dein süßer Mund?
Nun trink ich Weh in jeder Lust
Und Gift in jedem Wein;
So bitter hat ich's nie gewußt,
Allein zu sein,
Allein und ohne dich zu sein!
Hermann Hesse (1913)
****
Without You
My Pillow gazes upon me at night
Empty as a gravestone;
I never thought it would be so bitter
To be alone,
Not to lie down asleep in your hair
I lie alone in a silent house,
The hanging lamp darkened,
And gently stretch out my hands
To gather in yours,
And softly press my warm mouth
Toward you, and kiss myself, exhausted and weak-
Then suddenly I'm awake
And all around me the cold night grows still.
The star in the window shines clearly-
Where is your blond hair,
Where your sweet mouth?
Now I drink pain in every delight
And poison in every wine;
I never knew it would be so bitter
To be alone,
Alone, without you
هرمان هسه :دمیان
به بهانه ی ۲ جولای ، زادروز شاعر و نویسنده ی آلمانی - سویسی
نوشتن یک رویاست . رویای طول و درازی که گاه در طی راه به کابوس می انجامد آنسان که هرمان هسه در ۱۸۹۰-۱۸۸۹ از آن آغازید و در زندگی پر ماجرایش بدان رسید

FIFA 2019



Best 4th of July gift ever 🎉🎊🇺🇸 thank you girls ⚽️🤾‍♀️
Looser Ball &
Winner Ball
Round and round
The world turns
With rainbow ⚽️🇺🇸🍷🎊🙏
ZK


Monday, March 4, 2019

دست هات را کجا پیدا کنم





صبح که بیدار شدم
دنبال دست هات می گشتم
اما آفتاب ناگهان سرک کشید
و من دست هام را پس کشیدم
تا خبر چینان بر دیوارهای شهر ننویسند 
سرخسی میهمان روی دیوار می خزید
سرخس را به اتاقم دعوت کردم
در باغچه آفتاب گردان یخ زده بود
و دانه ها ی سرگردان
در رقصی پریشان با آفتاب روانه بودند
ماه بهمن در راه است
و روزنه ی زیر سقف
بالاتر از پنجره ی بسته
پس دست هات را کجا پیدا کنم
حالا که هر روز بی آتش و آفتاب می گردم
اما چرا
آفتاب ناگهان سرک کشیده بود
قطارها را بگذار تا زیر سیمان ها بمانند
جغرافیای عشق رابگذار تا دیگران
در نقشه ای قدیمی
توی جیب هاشان
پنهان کنند
و تاریکی پنجره
و روزن آفتابی
نگران آفتابگردان های یخ زده
ماه بهمن بود یا ماه آوریل
که الیوت گفت
بی رحم ترین ماه هاست
یا زمستان آغاز وبی پایان
بگذار زمستان و آفتابگردان
در زیر برف
و اه های سیمانی
مغازله کنند
کسی را پروای تاریکی نیست
کسی را
هرگز
پروای تاریکی نیست
باز هم به سراغ این کلمات خواهم امد
در اوا ز های آهنی
یا شاید
در ماه بهمن
که آغاز و بی پایانی جاری است
باز هم می دانم
که این کلمات
سراغ مرا
از تو می گیرند
بیرون مته های قاتل
به جان خیابان افتاده اند
درون اما سرشار عشق است
و تنها دست های تو
که نیست
من تارمي آفتاب را لمس می کنم
با دست هام
که آفتابگردان زمستانی ست
زهره خالقي 2019

پشت پنجره






شب که دیروز می شود
می روم پشت پنجره و
خیابان را می نگرم
که در هنوز عاشقی
بیدار مانده است 
و دارد با خود زمزمه می کند
شب عاشق آیا همیشه اینگونه دیروز می شود
هزار چهره
پشت پنجره
شکل خیابان دیروز ند
هزار خیابان که به پنجره خیره مانده اند
زهره خالقي

Real love




PoemPainting by Zohreh Khaleghi
Even if my last day comes and
The death takes me in its arms
In front of my eyes
I'll see the day I spent with you
After you
I locked my heart for loves
I lived that day
Like a thousand And One years with you
When they ask me
What's your last wish ?
I hope they see everything
In my eyes
Even if I die
My eyes won't be opened
I still hear
The words that you told me
Do not touch my love
Let it stay
So that people understand
Who doesn't know the real love

خیابان خلوت و خالی ست




خیابان خلوت و خالی ست 

وقتی که تنهایی 
از نرده های آهنی می گذری 
سنگین از پله های سنگی می گذری 
و راهروی نمناکی در باران 
نیمکت آهنی همسایه خالی ست
تنها لابه ی سگی و
دود سیگاری که فضا را پر کرده است
گاهی کسی از انزوای میهن خبر می دهد
و تو می اندیشی
که دیگر صدای او را نمی شنوی
یا کسی از ولایت دیگر می آید
و ممکنست این آخرین دیدارتان باشد
یا دوستی در آشپز خانه بر زمین می افتد
یا شاعری که می رود
و شعر هایش تنها می ماند
تنها دیواری می ماند
که بر آن دست می سایی
و نمی دانی که آیا بالا می روی یا
پایین می ایی
و در اساس چرا می ایی یا که می روی
مثل کتابی که کسی می نویسد
و در یک نسخه پشت سر می گذارد
وقتی که تنهایی
خیابان همیشه خلوت و خالی ست
دستی به سایه ی شب مي كشم
زهره خالقي

your scent





Love wears your scent/ Road,the scent of love/ Where is my boat/ To write with you/ Geography of the world

Zohreh Khaleghi
عشق عطر تو را دارد
راه عطر عشق
قایق من کو
تا جغرافیای عاشقی را
با تو بنویسم
زهره خالقی

رویا م





Painting by Zohreh Khaleghi
به رویا م
پیرهن طلایی پوشیدم
زمین دور و برم خاکستری شد
می لرزیدم 
می تکاندمت
می خندیدی و
بیدار نبودی
درها و پنجره ها بسته بود
پیرهنم را از تنم به در آوردم
پیرهنم خاکستری شد
سه شنبه توی چشمانم بود
دوشنبه آمدی با غزلی عاشقانه نظاره ام کردی
هنوز حنجره ام را می جستم
تا با آواز تو یکی شوم
سه شنبه توی چشم هایم می خندید
دو شنبه
خیره و خلوت
چشمانت را پاس می دا شت
بال می زدم روی ما گنولیا ها
پیرهن طلایی تنم نبود
و خاکستر ها
از روی آتش عتیق کناری رفته بود
تا تو را می اندیشید
زهره خالقی

خلاصه ام کن



PoemPainting By Zohreh Khaleghi
نگاهم 
تو را می آفریند 
و در آفرینش نگاه 
نگاهت 
مرا می آفریند
خلاصه ام کن
تا دمی نگاهم را
در نگاهت فرو بندم
زهره خالقي

The Rambtrandt of FASHION



Karl Lagerfeld: Ein sehr charismatischer Mensch, eine absolute Ikone, schlichtweg ein ganz großer Geist den die Welt verloren hat. Seine Mode wird die Welt weiterhin über Generationen bekleiden und er hat Chanel wiederbelebt zu dem was sie heute sind, er hat sie neu erfunden. Ruhe in Frieden !🖤
So chic, sharp and unquestionable ! The Rambtrandt of FASHION !
And in the end, real life catches up and we all leave this world with all of the excessive material things behind...

عكس‌ها توى جعبه‌ها




از ميان‌مان يكى را انتخاب كرديم 
كه يكى از ما بود
و شكل هيچ‌كدام نبود
و عكس‌ها
توى جعبه‌ها
هلهله مى‌كردند.

زهره خالقی

زنی عاشق




Arusa by Zohreh Khaleghi
دنیا را دیدم
زیر تخت خواب زنی
عاشق
بوی کهنه ی سیگارش
شبیه
رخوت آهسته ی یک نگاه
زنی که
با هیچ بوسه یی
شیهه ی عاشقانه نخواهد کشید
شعرنقاشی زهره خالقی

I love you






پرواز عشق را پایانی نیست
تنها دستانی که همیشه تنهایی را به پایان می برند
زهره خالقی 
Saying I love you
Would never be the last word
As there is no end for love
These letters too
In sealed bottles
Are not the last letters
I throw at the sea
As there in no end for message of love
And the waiting sea gulls
In the vast shore
Do not think of the last flight
as there is no end for flight of love
There are only hands to bring loneliness to the end.
Zohreh Khaleghi

Arzu






Best time with bestie A to Z🤗💕
Arzu &Zohreh

چشم سوم شعر




وقتی که شعری می نویسم توام
وقتی که شعرم را می خوانی منی
و ما در درگاه می ایستیم
تا با چشم سوم شعر به بالای جهان بنگریم
زهره خالقی

Morning time





Early morning run can feel so invigorating 🏃‍♀️🏃‍♀️
دويدن در هواي سرد خيلي لذت داره