Saturday, April 28, 2018

رنگین کمان همیشه بال می زند



گاهی دریا دیر میشود
گاه باغ
 در بعدازظهر خسته می خوابد
اما
 رنگین کمان همیشه بال می زند
زهره خالقی

I am New Orleans Poet




We are not a rest area on highway 
We are history
We are France,Spain and America
Nativecajuncreolafrican
On the river or lake
We are live oaks and magnolias
Saint Pelicans
Now sing along with me:
The moon lives leisurely 
On the bridge
And underneath there is 
A young lady with a young man 
Holding up a sign in street:
Hungry and homeless
and their dogs
waiting for the best dog food in town
I am New Orleans Poet ...
Zohreh Khaleghi

Tuesday, April 24, 2018

اگر دوباره زاده شدم



poempainting by Zohreh Khaleghi

می پرسد 
اگر دوباره زاده شدم 
چه می کردم 
می دانم که به جست و جوی او می گشتم 
اما تنها به با همی 
این دفتر و دستک پاره 
تنها برای آنان که 
عاشق نیستند 
زیرا عشق زخمی همیشه گی ست 
که تنها 
در زخم همیشه گی 
آشیان دارد
زهره خالقی

Monday, April 23, 2018

هر روز نو یک حادثه است


هر روز نو 
یک حادثه است 
که آفتاب 
پوست می اندازد 
در دستان عاشق ما 
هر روز نو
یک حادثه است
هر حادثه
شعر ی نو
برای تو
زهره خالقى

Friday, April 20, 2018

The world is realm of dreams









The world is realm of dreams
Zohreh Khaleghi


روياى ديگرى كه روياى ديگرى مى زايد روياى ديگر- ى و باورى اگر هست در همين يى هست كه دنيا اقليم رويا هاست در لباس مبدل واقعيت ها ... كه دنيا در لباس مبدل است و شكى اگر هست در همين است هست زيرا تنها همين است هست كه هر چه دست دراز مى كنيم به آن دست نمى يابیم 
در راه ها
كسى كه با ما راه مى آيد
هرگز با ما همراه نيست 
زيرا كه راه
راه نيست 
همراه نيست 
و راه و همراه 
تنها شبحى ست
در مه 
كه شبح ما را در مه نقش مى كند
تا بر آن
نام واقعيت نهد
هيچ چيز واقعى نيست 
نه هيچ چيز واقعى نيست

 زهره خالقى

Tuesday, April 17, 2018

هر روز گم می شویم




هر روز گم می شویم 
در پرده ها 
و صورتی 
هر روز 
خود را 
در واژه ها و رنگ می یا بیم 
و واژه ها 
و رنگ 
نقش خود را   
 در پرده های مصور ما می یابند
صورتی 
و 
ناب
هر روز عاشقانه 
در نقطه های نام مان گم می شویم  
تا خط ها ما را به خانه ما ن برد
و خط ها و نقطه
با ما گم میشود
در پرده ها
و
صورتی
.
تا حصار فرو ریزد
هر روز
دیوار ها
و راه را
بر می چینیم
و چهره ها مان را
در آینه
می پاییم
هر روز خان و ما ن پنهان ما ن را
بر باران می بریم
بر باد 
هر روز گم می شویم   
زهره خالقی