Tuesday, June 30, 2015

FS POEMS:پل هاى ساسانى را آب دارد مى برد


FS POEMS
Moj Magazine Special:Nasrin Jaferi
پل هاى ساسانى را آب دارد مى برد
راديو آجيل قرمز مى كشد كميكال على رفته خمسه خمسه زهر مار كند
كلينيك درود تعطيل است
ما بساط پيك نيك مان را مي بريم روي بسترهاى آبي ايلام پهن مى كنيم
كسي مى رود تر أكتوربياورد ماشين را بكشدبيرون
از درود تلگرام زدند پل هاى ساسانى را دارند مى برند بغداد
موشك هاى صدام و ميغ هاى كلاغ زاغى حمله كرده اند
نصرت مسعودى شاعر مي گويد
كسوت نسرين جافرى را بيرون سرداب بياويزید
شاعر مى آيد يك نارنجك هول پرتاب مى كند بيرون
راديو آجيل قرمز مى كشد
اين صداى آجيل قرمز است
لطفن به پناهگاهها ى خود باز گرديد
سايه هاى جنون همه جاً پراكنده اند

روى ديوار گرگ و ميش
شاعر جادو مى كرد

Sunday, June 28, 2015

IRANIAN WOMEN POETS:NASRIN JAFERI نسرین جافری

نسرین جافری ..-۲۸ جون ۲۰۱۵-۷ تیر ۱۳۹۴






إز نسرين جافرى ، زخم سايه و بيد ، نسرين جافري ، ١٣٦٩، به چاپ مى رسد كه شعر پر اندوه زمانه عسرت و أندو ه است
بارورتر از بهار

تهران, دنیای مادر 
تدوين فرامرز سليمانى
١٣٧٠








  • نسرين جافرى
    به محمد حقوقى
    :

    در حافظه تاريك اين جهان
    كنار پاى يك درخت روييد
    از درى كه بشت أيده ها بود گذشت
    انگشتانش را
    بر سيم سايه يك گيتار كشيد
    تا دامنه هاى بارور اين ماده حقير
    از خود گذشت
    جهان يك كلام را گشود
    و خود مؤلف خود شد








  • نسرين جافري Nasrin Jaferi 
    1329-1394


آمد کتاب هایش را آورد سر رود که بشوید تا ان ورق خالی را برای تکمیل طرح خود بیرون کشد و آب او و همه ی دفتر ها را برد
وقتی با هفت سر نشین شاتل
در شهری آنسوی ترانزیت اندیشه های نا آگاه
پیاده شدم
مثل پیامبری آماتور
میان کاناخانم نسرین جافریل های انتقالی حشراتی که
از ماده ی خود جدا شده بودند
آنقدر محو شدم و انتظار کشیدم
تا " یک بیضی نارنجی به روی یک ساقه "
بروید
و باور کنم که در مترو های رمزدار
دیگر چیزی منفجر نمی شود
و زنی که مرده است
به شیوه ی خودش جیغ نمی کشد
که زمین بیفتد و دوباره بمیرد
وقتی که حرف می زنم با خودم
موبایل را خاموش می کنم
تا با شناسنامه ی یک جنین
بپرم به روی پوستر های بی مصرف فیلمهایی
که سناریویی برای ایماهای همگونی شان نداشتند
این کامپپوتر خاموش
چه حافظه ی خوبی دارد
که می تواند یک اتفاق کوچک را
روی سایتهای شخصی بنویسد و
زیر صفر نرود
با " cd " " اکسیژن "
خود را در مکان سپبد
میان تجربه های زیست شده ی " پروست "
می بینم
که هی از روی هم می پرند
و هیچگاه پرستیژ خود را
از دست نمی دهند
این شهر
از رخداد ها بی خبرم می کند
و می گذارد با نان همخوان خودم
در پارک های گشت رسانه های جمعی
قدم بزنم
و هیچ نپرسم چرا؟
کابین های این ترن
چقدر خالی ست
خالی از تو
که با گام های بی پایان
روی نا پیوستگی ها
آنقدر چرخیدی
که تبدیل به " پارادوکس " های
درونی شدی
و میان حالت گرفته ی یاس هایی که
طراحی شده بودند برای تبلیغات
یک موجودیت عجیب برای خودت خریدی
و با یک نت اضافی که روی صدایت گذاشتی
از روی سایه ات پریدی
و مفقود نشدی
بسکه خسته ام
از حال می روم و غریبه می شوم
با جنبه ی مثبت افکاری که در سر داشتم
و باورم می شد که انسانم
جرمت چه بود رفیق ؟!
نیچه با " انسانی بس انسانی "
گروه خونم را شناسایی کرد و
از محدوده ی جهان بیرونم انداخت
اکنون مثل یک " ابژه که سخن می گوید"
می توانم زیر باران بدودم
در یک کافی شاپ بنشینم
موسیقی راک بشنوم
قهوه ی تلخ بنوشم
و با یک شیک پوش افراطی
که پشت ویترین نمایشگاهای تجارتی
هی رنگ مویش را عوض می کند
با " این یک چپق نیست "
کنترل دنیا را به دست می گیرد
میانه خوبی داشته باشم
ای کاش " مایاکوفسکی "
بند آخر شعرش را
در کافی نتهای جهان می نوشت
و خود کشی می کرد.
فضای داخلی این شهر
پر از علفزار هایی ست
که ار موج های رادیویی عبور می کنند
و تا کسی بخواهد پیر شود
" ریواند " می کند و
به دنبال مولکولهایش می دود.
به دنبال مولکولهایش می دود.





  • زنده ياد محمد حقوقى جايى خيلى كلى از نسرين جافرى به عنوان شاعر خط سوم ياد مى كند كه منظورش بايستى موج سوم باشد كه اين جا با خط سوم شمس خلط مبحث يافته يادچار غلط مطبعى شده است
    اما روال نامها و فهرست گذارى نشان مى دهد كه منظور موج سوم بوده و شاعر قصد تحقيق جدى تري بر آن داشته است


  • جايي ديگر حقوقى بر اصل استقلال زبان و اصل اختصاص انديشه در پرتو صناعت ويژه اش در شعر جافرى تأكيد دارد كه از آن هر شاعر ديگرى مى تواند باشد... حقوقى مى گويد جافرى... شاعرى درد كشيده كه با چنان اضطراب و هو ل شعر مى نويسدو با چنان وحشتى درفضاى شعر غرق مى شود كه انگار در قرن هولناك آينده پرتاب شده است
    محمد حقوقى
    حد همين است
     قطره ۱۳۸۱


  • در شعر نسرين جافرى جوهر گندم را به آسياب هاى نورى مى برند و اين همان بيشه هول و هراس نيمايى است كه دست كم در قرن أخير در شعر ايران رواج دارد و مجوزى براى ورود جافرى به قرن شاعران ايران در اين فرصت است
    شاعران قرن ايران ١٣٩٩-١٣٠٠





تازه آمده بود لب جوي كه دفتر هايش را بشويد و آن كاغذ سپيدرا بر دارد عكس خودش را كامل كند كه خبر آمد با دفتر هايش رفت


  • Faramarz Soleimani If the poet is asked to write her poem on horrific weight of light of wheats or other seeds , I am not threatened by history to return.
    Even if she. Mentions that she will return, I am sure she won't.
    Shah Shahid is gone forever 

    And new era is the only new era, always expect to come.

Faramarz Soleimani's photo.







Alireza Behnam's photo.نسرین جفری 

Wednesday, June 24, 2015

*17:BOOK OF ARDESHIR PP35-..


*16:BOOK OF ARDESHIR:PUPPETS

کتاب اردشیر 
بهترین کار های اردشیر اینجا گرد آمده اند 
دنیای سوم اردشیر محصص
Carolyn Bean Associates,1977,  
شامل ۱۰۱ طرح و کلاژ 
برخی از این کار ها پیش از این در نیو یورک تایمز چاپ شده :
۱- کیمیای خود alchemy of self 
69/1974:Long Live Shameزنده باد شرم
80/1974 Composition with booth چکمه ساخته
94/1973 Beyond the higher form of consciosnessماورای شکل وجدان
روی جلد ,چهره سیاه از آفریقای جوان است
اینها کار های متشخص اردشیر و متعلق به سال های ۵۰ است که  خط و ربط و اندیشه از آن خوداوست
کارهای اردشیر البته حالا در نیو یورک تایمز چاپ نمی شود شاید سالی یکی دو بار  در جهان   سوم و ایران و عرب . تازه اینجاست که  اردشیر را می شود با  سیاسی زده ها و طراحان  دیگر مقایسه کرد . سیاسی  زده ها همیشه سیاسی زده هستند و  آفرینشگر ان  جای ویژه خود را دارد
نامها استعاری  است و از  حوزه طراحی و نقاشی خارج می شود و در ظرفیت  خود نمی گنجد
سالهای ۵۴ بود که حسین  رحیم خانی  شروع کرد به فحش  دادن به اردشیر و خویی که شناخت نامه اردشیر را در آورد که    بیشتر گفته های  اوست تا  اردشیر نامه   باشد و اردشیر هم از آن راضی نبود
در آن سالها اردشیر مدتی با وندی کویل دوست بوده که  برای تبریکات اردشیر مقدمه نوشته و به روایت پرویز شاپور با او ازدواج هم کرده است . وندی مسول کلاس های انگلیسی انجمن ایران و آمریکا و پیش از آن همسر جمشید بوده و بعد همه را گذاشته و بر گشته است
این بخش از یاد دا شت ها برای ویرایش های آینده به همان صورت نقل شد
---
کولاژ های اردشیر مثل تا ر عنکبوتی می تند  و انسان ها را در خود می گیرد  حتا طراح نیز از این دام در امان نیست همه توی دست و پای هم می لولند محشر  کبرایی ست که مظحکه  را می   گس تر ا ند
 ا ما کولاژ   ها یی که در خا نه ا ش یا در نمایشگاه هایش می دیدم بیشتر فکر می کردم گریزی از کار هاست و تنها با آن هاست که می توان از بند تنوع و تحول رها شد
اردشیر اما فکر می کرد کولاژ ها مرحله پیشرفته و متحولی از کار های اوست
pp32-34

DON QUICHOTE IN RICE FARM


Quixote_Sanchez and Moon_25x30.5cm-
سایه ی دون کیشوت 
بر شالیزار 
سایه ی شب پا 
با برگان افرا 
می وزد