Monday, March 16, 2015

POETRY IS WITNESSINGشعار های دوران انقلاب

شعر شهادت است POETRY IS WITNESSING

شعارهای انقلاب  
شعار های دوران انقلاب در شعر شاعران خلاصه نمی شود بل به شکل خود خسته بر زبان مردم هم جاری می شود 
محمد مختاری در این باره می گوید 
تحلیل شعارهائی که در جریان قیام مطرح بوده است، به‌شناخت عوامل و خصلت‌ها و ویژگی‌های حرکت انقلابی مردم ما کمک می‌کند. در واقع می‌توان از طریق روان‌شناسی اجتماعی گروه‌های مختلفی که طرح کنندهٔ شعارها بوده‌اند، موقیعت و شرایط عینی و ذهنی جامعه را آشکار ساخت.
شعارها بازگوی جنبه‌های گوناگون فرهنگ، ایدئولوژی، روحیه و میزان خودانگیختگی یا آگاهی است و نیز مراحل عمل طبقات و استراتژی و تاکتیک گروه‌های سیاسی و اجتماعی مختلف را در بر می‌گیرد، که در مبارزه شرکت داشته‌اند و تشخیص و شناخت قیام، به‌تشخیص و ارزیابی آن‌ها نیز وابسته است.
از طریق شعارها می‌توان دریافت که:
جامعه‌ئی که در آن مردم به‌ضرورت انقلاب پی بردند چه و چگونه بود؟ .1
2. وجه مشترک عینی مردم در مبارزه چه بود؟
3. تقاضاهای دوران قیام چه بود؟
4. حرکت انقلابی مردم چه مسیر و مراحلی را طی کرد؟
5. چه گروه‌هائی در مبارزه شرکت داشتند؟
6. رهبری چگونه و چرا به‌‌این صورت شکل گرفت؟
7. وضعیت پس از قیام می‌بایست چگونه باشد، و اکنون چگونه است؟
هر یک از انواع شعارهای استراتژیک، تاکتیکی و تبلیغی، به‌بخشی از مسائل بالا پاسخ می‌دهد. شعارهای استراتژیک هدف‌های مراحل معینی را بازگو می‌کند، و مهم‌ترین تضادی را که در هر مرحله برای مردم مطرح بوده فاش می‌سازد. این گونه شعارها بازگوی راه‌حلی است که مردم با توجه به‌تضاد عمدهٔ جامعه می‌جسته یا ظاهر می‌کرده‌اند. این شعارها از آنچه که باید سرنگون شود، و از میان برود سخن می‌گوید، و از نظامی که باید مستقر شود، خبر می‌دهد. و نشان می‌دهد که چه نیروهائی در مبارزه و مراحل مختلف آن مشارکت داشته‌اند. استراتژی‌شان و میزان کارآئی و حدود عمل انقلابی‌شان چه بوده است. کدام گروه در آغاز و دوران حرکت آرام نهضت، و کدام گروه در فرجام و دوران حرکت رادیکال آن، کاربرد مشخص و تعین‌کننده‌ئی داشته‌است.
به‌همین گونه شعارهای تاکتیکی نیز، مسائل خاص خود را طرح و ارائه می‌کند. فراز و نشیب و تندی و کندی و مشخصات در حال تغییر هر مرحله را نشان می‌دهد. شکل‌های مختلف اعتراضات و اعتصابات را می‌نمایاند. اقدامات موضعی و تظاهرات خیابانی مردم را تصویر می‌کند. یک‌جا سربازان را به‌فرار از خدمت ترغیب می‌کند، و در جای دیگر از ضدیت با ارتش و نابود کردن آن سخن می‌گوید. یک روز از مسلح شدن توده‌ها، و روز دیگر از ایجاد ارتش خلقی طرفداری می‌کند.
شعارهائی که جنبه‌های تبلیغی داشت، گاه مسائلی را طرح می‌کند که با زندگی مردم آمیخته بوده است، و به‌همین سبب نیز تأثیر عمیق گذاشته است. و گاه اموری را عنوان می‌کند که به‌زندگی مردم نزدیک نبوده، و به‌همین دلیل نیز در همهٔ مردم مؤثر نیفتاده است. این مسأله خاصه در مورد شعارهای تبلیغی برخی گروه‌های سیاسی مصداق دارد. چرا که این گونه گروه‌ها فراموش کرده بودند که شعارهای تبلیغی، باید آن گونه باشد که حتی عامی‌ترین افراد هم بتوانند آن را درک کنند.
ارتباط شگفتی‌آوری میان انواع مختلف شعارها با حرکت و فرهنگ خود مردم، و خصلت و قدرت شعارسازی آن‌ها وجود دارد. مردم با توجه به‌هر مسأله‌ئی که در طی قیام پیش آمده شعار ساخته‌اند. و در واقع در این جنبش وظیفه‌ئی را به‌عهده گرفته‌اند، که خاص گروه‌های رهبری است. مردم کم‌ کاری گروه‌های رهبری را جبران کرده، و ضمن تعیین شعارهای خاص هر مرحله، گاه آن‌ها را به‌رهبری ارائه و تحمیل کرده‌اند.
هر شعار خاص را باید از مجموع جنبه‌های خاص یک وضعیت سیاسی معین استنتاج کرد"[۱]. و طبعاً" فقط کسانی که به‌تمامی دقیق و خصوصیات این «وضعیت سیاسی» واقف‌اند، می‌توانند چنین استنتاجی بکنند. اما در جنبش انقلابی مردم ایران، رهبری از آغاز نهضت، به‌طور منظم و سازمان یافته، به‌طرح شعارها نپرداخت. و درنتیجه روان‌شناسی اجتماعی مردم، و تصمیمات آن‌ها در طرح هر شعار لازم، و واکنش آن‌ها در برابر هر حرکت دشمن، اهمیت تعیین‌کننده‌ئی یافت.
این مسأله نشان می‌دهد مردمی که در یک حرکت انقلابی بسیج شده‌اند، تا چه اندازه می‌توانند شرایط عینی را احساس کنند. و معلوم می‌شود که این احساس یا حتی آموزش با چه سرعتی ظاهر می‌شود. یعنی انقلاب با چنان سرعتی مردم و رهبران را آموزش می‌دهد که تصور آن در وضعیت غیرانقلابی بسیار دشوار است. مردم چنان به‌سرعت فرا می‌گرفته‌اند، و مسائل را احساس می‌کرده‌اند، که در برابر هر مسألهٔ تازه یا واکنش حکومت یا هر چرخشی که در عمل و حرکت انقلابی رخ می‌داد، بی‌درنگ شعار لازم را یافته و مطرح می‌کردند. حال آن که «بارها اتفاق افتاده است که به‌هنگام چرخش‌های تند و سریع تاریخ، گاه حتی احزاب مترقی هم قادر نبوده‌اند که خود را با موقعیت جدید منطبق کنند. و در نتیجه شعارهائی را تکرار کرده‌اند که فقط در دوره و مرحلهٔ پیشین صحیح بوده. و در مرحلهٔ جدید معنای خود را از دست داده است.2
اگر کرونولوژی قیام تنظیم می‌شد، و واقعه‌نگاری تاریخی جنبش خلق در رابطه با شعارهای هر مرحله و هر واقعه، تدوین می‌شد، در می‌یافتیم که هر قسمت از شعارهای موجود، در چه مرحله و چگونه و تا چه مدتی و در چه شرایطی، و با توجه به‌چه واقعه یا مشکلی طرح و تبلیغ شده است.
اگرچه در این بررسی مجال چنین انطباقی نبوده، اما امید است آن طبقه‌بندی که ارائه می‌شود، تا حدودی زمینهٔ درک این امر را فراهم کند.
***
روز ۲۵ اسفندماه ۵۷ که شهرداری تهران تصمیم گرفت شهر را پاکسازی کند، مسألهٔ شعارها به‌شکلی تازه مطرح شد، که بیانگر چگونگی برخورد گروه‌های مختلف مردم با این پدیده بود و معلوم شد که هر قشر و گروهی در این مورد چگونه می‌اندیشد. همچنان که هر قشر و گروهی نسبت به‌قیام هم به‌گونه‌ئی خاص می‌اندیشید و می‌اندیشد.
در مصاحبه‌های رادیوتلویزیونی آن هنگام از عده‌ئی می‌شنیدیم که: "ما انقلاب کرده‌ایم و می‌ماند. دیگر ماندن شعارها لازم نیست. روی دیوار ماندن شعارها در حالی که خود انقلاب ماندنی است، لازم به‌نظر نمی‌رسد. توی کتاب‌ها خواهند نوشت و ثبت خواهند کرد. پس دیوارها را باید پاک کرد."
برخی عقیده داشتند که "دیوارها را باید پاک کرد. و پس از آن هر چه را کمیته یا دولت انقلاب صلاح و لازم دید، با خط خوش بر دیوارها می‌نویسند."
عده‌ئی که حرکت و عمل مردم بیش از مسائل دیگر برایشان ملاک عمل بود می‌گفتند که "شعارها باید حتماً روی دیوارها، به‌همان شکلی که خود مردم نوشته‌اند، باقی بماند. تا شرایط پیش از قیام را نشان دهد. و همواره معلوم باشد که تقاضاهای مردم، و چگونگی عمل‌شان چه بود."
و گروهی نیز که پس از قیام بهمن، نوعی تردید و نگرانی نسبت به‌راه و روش‌ها و هدف‌های مسئولین امور پیدا کرده ‌بودند، اعتقاد داشتند که "پاک کردن شعارها ممکن است به‌نوعی سانسور تبدیل شود. یعنی شعارهائی را که به‌صلاح گروهی نیست پاک کنند، و آن‌هائی را که می‌پسندند باقی گذارند. و به‌این ترتیب مسائل دوران قیام از چشم ها دور بماند."
این برخوردها بخش‌هائی از روان‌شناسی اجتماعی و تلقی گروه‌هائی از مردم را نشان می‌داد.
به‌این ترتیب بررسی شعارها مستقیماً به‌بررسی روان‌شناسی اجتماعی مردم مربوط می‌شود. بررسی روان‌شناسی اجتماعی مردم، بررسی افکار و ایدئولوژی‌ها و مناسبات آن‌هاست. آنچه را که شعر از برخورد یک انسان با جامعه بیان می‌کند، شعار از برخورد گروه‌هائی از انسان ها با جامعه، بازگو می‌کند. فکر، احساس رفتار و عمل مردم، روان‌شناسی اجتماعی مردم را نشان می‌دهد. و دانستن و تشخیص روان‌شناسی اجتماعی برای هدایت جنبش توده‌ئی و تشخیص هویت و ماهیت آن الزامی است.
غافل ماندن از روان‌شناسی اجتماعی، در بررسی تاریخ هر دوره، به‌دریافت مکانیکی و ساده‌لوحانه‌ئی از زیربنا و روبنا می‌انجامد. از طریق شناخت روان‌شناسی اجتماعی، می‌توان چگونگی ارتباط و برخورد مردم را با ایدئولوژی‌ها، و نیز دلائل پیوند و هماهنگی‌شان را با هر ایدئولوژی، و نیز میزان نفوذ یک ایدئولوژی را در آنان تعیین کرد.
روان‌شناسی اجتماعی طبقات جامعه، به‌ایدئولوژی آن طبقات بستگی دارد. "ایدئولوژی‌ها جزئی از آثار و محصولات مخصوصی است که در آن طبقات به‌وجود خود پی می‌برند، و از طریق آن متقابلاً یکدیگر را طرد می‌کنند."[۳] لنین می‌گوید: «باید بیاموزیم که چگونه با احتیاط و بردباری خاص با توده‌ها برخورد کنیم، تا نتیجتاً بتوانیم خصوصیات متمایز ذهنیت هر یک از قشرها، پیشه‌ها و مسائل دیگر این توده‌ها را درک کنیم. شرایط اقتصادی و اجتماعی هر یک از طبقات، قشرها و مشاغل، ویژگی‌های روان‌شناسی خاصی را پدید می‌آورد. "(لنین: چه باید کرد))
درنتیجه ایجاد هرگونه تغییر در ایدئولوژی توده‌ها، با توجه به‌موقعیت اقتصادی – اجتماعی آن‌ها، و از طریق روان‌شناسی آنان حاصل می‌شود و مشروط به‌آن است.
مردم در جریان هر جنبش، به‌تبلیغات تهی از چشم‌اندازهای اقتصادی اعتنا نمی‌کنند و فقط شعارهائی را می‌پذیرند که در رابطهٔ مستقیم با منافعشان ارتباط مستقیمی داشته باشد. «توده‌ها فقط وقتی به‌جنبش کشیده می‌شوند، و فعالانه در آن شرکت جسته، آن را ارج گذاشته، و در راه آرمان‌های آن از خود قهرمانی، جانفشانی، پشتکار و از خودگذشتگی نشان می‌دهند، که جنبش در جهت بهبود شرایط اقتصادی آن‌ها حرکت کند.» از این رو مردم در دوران قیام، به‌سوی آن اندیشه یا گرایشی گرویدند، که جامعه را علیه دیکتاتوری (که مردم آن را مایهٔ بدبختی می‌دانستند) سوق می‌داد. مردم براساس وجه مشترکی عمل می‌کردند که علیه نظام پیشین داشتند و گروه‌های سیاسی و در نهایت رهبری جنبش هم، فقط با تأکید بر همین وجه مشترک بود که مردم را با خود هماهنگ می‌ساختند. همچنان که برخی از گروه‌های سیاسی، (مثل جبههٔ ملی) که بنا بر خصلت‌ها و کارکردهای طبقاتی‌شان قادر به‌حفظ این هماهنگی نبودند، از همان آغاز حرکت،‌ یا در نیمه‌های راه، ازمردم دور ماندند، یا به‌دنباله‌روی حرکت خود به‌خودی مردم تبدیل شدند.
اما پس از قیام بهمن، گروهی با اتکاء به‌همین روان‌شناسی اجتماعی و خصلت‌های سنتی و فرهنگ مردم، درصدد برآمدند که اندیشه‌ها و منافع خود را جدا از خواست‌ها و تقاضاهای انقلابی خلق، به‌خلق تحمیل کنند. این‌ها می‌خواهند به‌مردم حقنه کنند که غرض از انقلاب، آزادی، مسکن، نان، و منافع اجتماعی و اقتصادی نبود. می‌خواهند ارز‌ش‌های ایدئولوژیک و فرهنگی خود را براساس ناآگاهی‌ها و غرایز و نفسانیات مردم، به‌صورت ارز‌ش‌های اساسی انقلاب ایران جا بزنند. و پیداست که این‌ها با وجود خودبه‌خودی بودن بخش مهمی از جنبش و حرکت مردم، باز هم با اشکال روبرو می‌شوند. همچنان که به‌مرور با واکنش مخالف گروه‌هائی از مردم روبرو شده‌اند.
شکی نیست که در مسائل انقلاب ارتباط متقابل روان‌شناسی و ایدئولوژی را، باید زیر عنوان آگاهی و خودانگیختگی (خود به‌خودی بودن) مطرح کرد. در جنبش انقلابی، آگاهی و خودانگیختگی که ضد یکدیگر است،‌ متقابلاً برهم تأثیر می‌گذارد. به‌این صورت که آگاهی از خودانگیختکی ریشه می‌گیرد و با آن به‌مبارزه برمی‌خیزد. ما این مسأله را در بخش آخر این بررسی با توجه به‌شعارها مطرح خواهیم کرد. و خواهیم دید که این خودانگیختگی چگونه در پذیرش شعارهای رهبری مؤثر بوده، و به‌شعارسازی خود مردم نیز انجامیده است.
بررسی زمینهٔ روان‌شناسی – اجتماعی شعارهای دورهٔ قیام،‌ نشان می‌دهد که به‌همان نسبت که ادامه انقلاب ملازم تأکید بر آگاهی توده‌هاست، توقف انقلاب هم مبتنی است بر پیروی صرف از غرایز و احساسات و تأکید بر خودانگیختگی مردم.
از این طریق است که در بررسی شعارها، هم کارآئی و کوشش هر یک از گروه‌های سیاسی مشخص می‌شود، ‌و هم وظیفهٔ آنان در برابر هیأت حاکمه‌ئی معین می‌شود که بعد از قیام، حکومت طبقاتی مربوط به‌خود را تشکیل داده است. با بررسی این شعارها هم ارتباط میان روان‌شناسی اجتماعی مردم و مذهب معلوم می‌شود، و هم دلایل و میزان نفوذ این مذهب در حرکت مردم مشخص می‌شود. و آشکار می‌شود که چگونه گروهی با تأکید بر خصلت‌ها و خصوصیات سنتی و خودبه‌خودی مردم،‌ در پی ابدی کردن ناآگاهی‌اند، و دانسته می‌شود که چه گروه‌هایی در راه منافع مردم به‌ناگزیر با این خصوصیات و خودانگیختگی به‌مبارزه برخواهند خاست.
ادامهٔ این حرکت به‌هر حال چرخشی در روحیات مردم پدید خواهد آورد. به‌هر صورت زمانی فرا خواهد رسید که تودهٔ عظیم مردم، دیگر آنچه را که هم اکنون می‌گویند، نخواهند و این هنگامی است که عمل خودبه‌خودی مردم به‌عمل آگاهانه تبدیل شود.
***
شیوهٔ بررسی و مختصات شعارها:
1
مبنای این بررسی ۸۰۰ شعار موزون است که با مراجعه به ۱۰۰۰ شعار غیرموزون، مقایسه و تکمیل شده است.[۴} 2
شعارهای گردآوری شده آن‌هائی است که دهن به‌دهن می‌گشته و درغالب شهرهای ایران عمومیت داشته است. شاید برخی از این شعارها خاص یک منطقه باشد، مثل این دو شعار که اولی در تبریز و دومی در مشهد شایع بوده است:
بیر گانامین گان آلاجاخ کارگر شاه سنی تختدن سالاجاخ کارگر
روز همه شیعیان شام غریبان شده قبر امام هشتم گلوله باران شده
یا: این دو شعار که اولی در کرمانشاه و دومی در تبریز ساخته شده است:
وی‌وی شاه مِردیَه فرح چیه‌شو کِردیَه
مین اوشیوز الّی یدّی ایشّک پالانسیز گدّی
مین اوشیوز الّی یدّی شاه جداندا گدّی
مین اوشیوز الّی یدّی فرح تومانسیز گدّی
مین اوشیوز الّی یدّی رهبر یمیز قَیتّدی
مین اوشیوز الّی یدّی سلطنت اَلدَن گدّی
3
سعی شده است که شعارهای مورد بررسی، شعارهای موزون باشد. خواه یک یا چند بیت موزون و مقفی داشته باشد، و خواه یک مصراع موزون. شکی نیست که مردم بیش‌تر از اخبار، ترانه و اشعار موزون ساخته یا دست‌چین می‌کنند. و این‌ها مظهر احساساتِ افکار عمومی است، نه تجسم عقلی آن[۵]. دلنشینی مطلب‌‌حفظ کردن آن از طریق شعارهای موزون میسرتر بوده است. و ذوق متناسب و قرینه‌جو و مضمون‌یاب و قافیه‌پرداز ایرانی، نشانه‌ئی است از این واقعیت که هر کس سهم و وظیفه‌ئی برای خود قائل بوده، و در حد خود با جریان جنبش (به‌طور احساسی هم که شده) برخورد داشته است. مطمئناً کادرهای رهبری نباید نشسته باشند و این شعار را ساخته یا تکمیل کرده باشند:
شاه عزم سفر کرده گُه خورده غلط کرده
کابینه عوض کرده
بختیار رو خر کرده
شلوارشو تر کرده
روسری به‌سر کرده
مادرش شوهر کرده
ولیعهدو کفن کرده این یک کارو خوب کرده
اما عمومیت یافتن این امر فقط از طریق خصلت‌های مشترک و روحیات مردم خودانگیخته‌ئی صورت گرفته که روز به‌روز خود را با مسأله‌ئی تازه مواجه می‌دیده‌اند. و خیلی زودتر از آن که به‌سوی شعارهائی ایدئولوژیک بگروند (یعنی شعارهائی که گروه‌ها طرح می‌کرده‌اند) به‌شعارهائی اقبال کرده‌اند که منتقل‌کنندهٔ بارهای احساسی و هیجانی و خودبه‌خودی آن‌ها نسبت به‌قضایا بوده است.
4
برخی از شعارهای موزون را در همهٔ دستجات و تظاهرات می‌خوانده‌اند. و در این امر، هم رهبری (که یکی از وظایفش ساختن شعار بوده) سهم داشته، و هم مردم که در مراحل مختلف جنبش، خودبه‌خود شروع به‌ساختن شعار می‌کرده‌اند. مثل دو شعار زیر که مردم و رهبری درمورد ارتش ساخته بودند.
به‌گفته‌ی خمینی ارتش برادر ماست
ما به‌شما گل میدیم شما به‌ما گلوله
5
برخی از شعارهای موزون بنابر محتوا و آهنگ، فقط بازگوی شعارسازی توده،‌ و نشانهٔ برخورد خودانگیختهٔ قشرهائی از مردم با مسائل اجتماعی و انقلاب است. رهبری مطمئناً در این بخش سهمی نداشته است.
مثل:
الهی،‌الهی ولیعهدت جلو چشمت بمیره
الهی الهی، فرح از داغ او آتیش بگیره
که شاید،‌ که شاید، دل یک مادری آروم بگیره
یا:
زن‌ها به‌ما پیوستند بی‌غیرت‌ها نشستند
6
آهنگ‌هائی را که برای شعارها در نظر می‌گرفته‌اند، یا از آهنگ‌هائی است که رهبری خاصه روحانیت، با آن‌ها ارتباطی نداشته است. مثل تصنیف‌هائی که بیش‌تر میان مردم به‌ویژه عوام رایج بوده، و حتی از بار فرهنگی و هنری نازلی نیز برخوردار بوده‌اند مثل: (با آهنگ ایتالیا، ایتالیا)
میاد از کربلا خمینی روح‌الـله
یک دستش به‌تسبیح یک دستش به‌عبا
هی میگه مرگ بر شاه مرگ بر شاه مرگ بر شاه
یا: (با آهنگ کلاغ‌ها):
خدایا سفرش را پرخطر کن ما را از مرگش باخبر کن
الهی برنگردی، ای شاه جانی هرجا که بری تو چنگ مائی
یا آهنگ‌هائی است مبتنی بر سنت نوحه‌خوانی و ریتم‌های عزاداری هیأت‌های سینه‌زنی و... که گاه حتی حماسی‌ترین و پرامیدترین محتوای اشعار را نیز در حزن‌انگیزترین قالب‌ها و ریتم‌ها ارائه کرده است. و انگ مذهبی شدیدی بر آن‌ها زده است. مثل:
سحر میشه سحر میشه سیاهی‌ها بدر میشه
مخواب آروم تو یک لحظه که خون خلق هدر میشه
چه غوغاها به‌پا میشه چه خون‌ها که فنا میشه
مسلمانان به‌پا خیزید که خون خلق هدر میشه
در این میان آهنگ‌های هنرمندانه‌تر که هماهنگی لازم میان فرم و محتوا در آن‌ها رعایت شده باشد، به‌دلیل وضعیت فرهنگی مردم، و بهرهٔ کم هنری شعارسازان کم‌ترین سهم را دارد.
7
بخشی از شعارها بازگوی خصلت‌های گروه‌های لمپنی، یا برخوردهای عوامانه با مسائل است. دستهٔ اول، هم در محتوا نازل است و هم در بیان وقیح و دست و رو شسته است. مثل:
روزی بگفت رضاگری با آه‌وناله چیکار کنم سر کچلم مو در بیاره
توله‌سگش گفت که این کاری نداره
پشگل بمال ماساژ بده مو درمیاره
یا
فرح پاشو جا بنداز کار جیمی رو راه بنداز
و دستهٔ دوم مسأله‌ئی مهم و اجتماعی را دربیانی فحش‌آمیز و عامیانه مطرح می‌کند. مثل:
مردم ایران به‌دنبال نفت شاه به‌گور پدرش رید و رفت
یا: (در مشهد روز تاراج فروشگاه ارتش):
ارتش باید بمیره آذوقه‌ش هم تموم رفت
ارتش باید مرگ بُخوره نِه مال مردم بُخوره
8
با توجه به‌مطلب بالا، بخشی از شعارها را شوخی‌ها و هزل‌ها تشکیل داده است. حتی بی‌آن که هدف خاصی مورد نظر باشد. مثل:
از زبان دختران: (چرا جوونا رو کشتین؟ مارو بی شوهرگذاشتین)
و گاه برای تقریخ و انبساط خاطر:
شاه رفته به‌مصر عربی برقصه سادات بزنه و فرح برقصه
فلفل بخوره و سالادی برقصه!
شوخی مردم با مسائل و شخصیت‌ها و جریانات روزمره نهضت به‌گونه‌ئی است که برخی از رفتارها و خصوصیات مردم یا رهبران را نیز مستثنی نکرده است در واقع مردم با هر چه که دلشان خواسته شوخی کرده‌‌اند:
.......... ..........
در این بخش شوخی‌ها و شعارهای هزل‌آمیزی که در مدارس رایج بوده، سهم بسزائی دارد:
یک سگ داریم پشمالویه اسمش فرح شهبانویه
یک سگ داریم نازه اسمش فرحنازه
یک سگ داریم تو باغه اسمش ممّد دماغه
یک سگ داریم چاقه اسمش اشرف چلاغه
یک سگ داریم قهوه‌ایه اسمش رضاپهلویه
9
شعارهای موزون گذشته از آن که سطوحِ مختلفِ فرهنگیِ مردم را بازگو می‌کند، بسته به‌وضعیت اجتماعی و موقعیت اقتصادی اقشار شهری و روستائی، و حتی بنابر وضعیت رفاهی محله‌های مختلف یک شهر نیز متفاوت است. مثلاً در گوشه‌ئی از تهران مضمونی ساخته شده، که نمی‌توانسته در گوشه‌‌ئی دیگر ساخته شود. مثل:
مجاهدا شعار میدن شاه بمیره نهار میدن
یا (در مشهد):
کوفته قلقلی شوره ما شاهِ نمهِ خِم زوره
یا:
هانی اسمک بخور قوی‌شی دشمن پهلوی شی
10
روایت‌های مختلفی از شعارها وجود دارد، که دخالت عامل «خودبه‌خودی» را آشکار می‌کند. مردم برخی از شعارهای رایج را تکمیل کرده، یا با موقعیت جدید منطبق کرده‌اند. مصراعی را با مصراعی از شعار دیگر می‌آمیخته‌اند. مسأله‌ئی عمومی را از یک شعار می‌گرفته‌اند و با موضوعی خاص پیوند می‌داده‌اند. شعارهائی را که خیلی مورد پسندشان نبوده عوض می‌کرده‌اند. شعارهای جدی را درقالب و ساخت قبلی به‌شوخی تبدیل می‌کرده‌اند. و خلاصه به‌هر شکلی که میسر بوده با شعارها برخورد کرده، حالات خود را با آن‌ها وفق می‌داده‌اند. یا بر آن‌ها تأثیر می‌گذاشته یا آن‌ها را از صافی روان‌شناسی اجتماعی خود عبور می‌داده‌اند. در نتیجه چه بسیار شعارهائی که به‌این ترتیب حاصل شعارسازی مردم محسوب می‌شود. اگرچه شکل اولیهٔ آن‌ها، یا شکلی نظیر آن‌ها را رهبری جنبش نیز مطرح کرده باشد.
شعارها از شهری به‌شهر دیگر و از محله‌ئی به‌محلهٔ دیگر، و از تظاهراتی به‌تظاهرات دیگر، تغییر شکل می‌یافته است. از این رو از سوئی بخش مهمی از شعارها با هم مشابه است. و از سوی دیگر به‌قدر یک کلمه هم که شده با هم تفاوت دارد. به‌این مثال‌ها توجه کنید:
توپ، تانگ، مسلسل دیگر اثرندارد
حتی اگر شب‌وروز بر ما گلوله بارد
توپ تانگ،‌مسلسل دیگر اثرندارد
جکومت نظامی دیگر ثمر ندارد
امروز هوا بارونیه کشتن شاه قانونیه
امروز هوا ابریه مردن شاه حتمیه
اینست شعار دولت چماق به‌دست و غارت
اینست شعار دولت دزدی غارت جنایت
نصرٌمن‌اله و فتحٌ قریب مرگ بر این سلطنت پرفریب
نصرٌمن اله و فتحٌ قریب چشماتو واکن ندهندت فریب
مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین
مردم چرا نشستین نکنه که شاه پرستین
11
مسالهٔ تعیین عمر شعارها، و مدت مطرح بودن آن‌ها در جریان قیام، اگرچه از دشواری‌های بررسی است، اما به‌هر حال بسته به‌خصوصیات هر مرحله می توان دریافت که چه شعارهائی را در بر می‌گرفته است. البته این بدان معنی نیست که می‌توان دقیقاً روشن کرد که یک شعار چند بار یا چند روز رواج داشته است. با این همه دربارهٔ برخی از شعارها می‌توان تأکید کرد که از آغاز تظاهرات تا مدت‌ها بر سر زبان‌ها بوده‌اند. مثل انواع شعارهای ضدشاه. و برخی دیگر را به‌طور متناوب و درمواقع خاصی بارها تکرار کرده‌اند. مثل شعارهای مربوط به‌ارتش. و تعدادی از شعارها نیز فقط در مدت کوتاهی مطرح بوده‌اند. مثل شعارهای مربوط به‌شورای سلطنت و غیره.
12
رهبری گاه در طرح شعارها نقشی کنترل‌کننده داشته است. و با طرح شعارهائی، جوش و خروش مردم را تخفیف می‌داده است. اگر به‌روز تاسوعا توجه کنیم در می‌یابیم که گروه هدایت کنندهٔ تظاهرات،‌ اعمال نظر شگفتی در ارائهٔ شعارها کرد. و تا حد ممکن شعارهای ملایمی را مطرح ساخت. اما فردا که روز عاشورا بود، و مردم از مدتی پیش خود را برای آن آماده کرده بودند، رهبری به‌تبع مردم شعارها را عوض کرد. در واقع اگر رهبری از مردم تبعیت نمی‌کرد، مردم خود تغییر لازم را می‌دادند. چنان که دادند و رهبری را تابع خود ساختند. و روز تاسوعا که همهٔ جمعیت دمق و ناراضی و عصبی شده بودند،‌ به‌عاشورائی بدل شد که جمعیت چند میلیونی با شعار دادن دلی از عزا خالی کردند،‌ هر چه دلشان خواست گفتند، و شعارهای ملایم روز قبل را به‌شعارهائی که خود می‌پسندیدند،‌ بدل کردند. رهبری روز تاسوعا حتی شعار معروف خمینی بت‌شکن ـ ریشهٔ شاهو بکن را تبدیل کرده بود به: خمینی بت‌شکن ـ رهبر دور از وطن.
13
دربارهٔ شعارهای منثور که در این بررسی فقط جنبهٔ مقایسه‌ئی و فرعی داشته‌اند، باید گفت:
اولاً درصد مهمی از شعارهای غیرموزون، بیش‌تر از آن که بازگوی وضع مردم باشد تعیین‌کنندهٔ وضع گروه‌های خاص سیاسی است. شعارهای منثور را غالباً پیشاهنگان قیام به‌مردم ارائه کرده‌اند.
ثانیاً نوشتن شعار به‌نثر نشانهٔ عمومیت یافتن آن نیست. چه بسا شعار غیرموزونی که از حد یک بار نوشتن بر دیوار یا پلاکارد تجاوز نکرده باشد.
هرعده یا گروه یا سازمانی که راه می‌افتاده‌اند، شعارهای مختلف مکتوبی را که هماهنگ با خواست گروه بوده حمل می‌کرده‌اند. اما موضوع نسبتاً واحدی را می‌توانسته‌اند به‌تکرار همگانی ارائه کنند، تا سبب جذب گروه‌های مختلف مردم شود.
‌به‌هرحال شعارهای شفاهی عامل مؤثرتری در پیوند تظاهرات و مردم بوده است. اگرچه وجود شعارهای کتبی همراه جمعیت نیز در ایجاد ارتباط با توده‌ها مؤثر بوده است.
ثالثاً تفکیک میان شعارهای غیرموزون که مقبولیت عام یافته است و شعارهائی که منحصراً در چند مورد تکرار شده دشوار است. و نمی‌توان آن‌ها را با توجه به روان‌شناسی اجتماعی مردم طبقه‌بندی کرد
14
در طی قیام گروه‌هائی بوده‌اند که حتی یک شعار نیز نساخته‌اند، که مورد قبول مردم واقع شده باشد. و به‌عکس گروه‌هائی بوده‌اند که مقدار زیادی از شعارها مربوط به‌آن‌هاست.
شاید بتوان تصور کرد که با پذیرفتن رهبری عمومی نهضت، نیازی به‌ساختن شعار برای گروه‌های خاص نبوده است. اما هم تجربهٔ گروه‌ها و هم برخورد مردم با این گروه‌ها،‌ نشان می‌دهد که این تصور درستی نیست.
شرکت در یک قیام عمومی، نه فقط مانع از آن نیست که هر گروه مواضع و استراتژی و تبلیغات خود را با توجه به‌مسئولیتی که نسبت به‌مردم احساس می‌کند مطرح سازد،‌ بلکه به‌عکس ناگزیر است که به‌صورت مشخص و به‌طور فعال به‌این امر بپردازد. همچنان که گروه‌هائی چنین کردند، و مردم نیز در برابر آن‌ها بی‌تفاوت نماندند، و قضاوت و تمایل خود را نسبت به‌تقاضاها و هویت و کارکرد آن‌ها ابراز کردند. و از طریق همین شرکت فعال بود که روز به‌روز بر تعداد هواداران برخی گروه‌ها افزوده شد. همچنان که گروه‌های غیرفعال نیز روز‌ به‌روز هواداران خود را از دست دادند.
...
از کتاب جمعه 

No comments:

Post a Comment