Monday, February 2, 2015

هوشنگ آزادی ورA*SH*N*A:HUSHANG AZADIVAR



 هوشنگ آزادی‌ور
A*SH*N*A:HUSHANG AZADIVAR
 هوشنگ آزادی ور

شعر از پنجه در نمیزند وقتی که میٓاید شعر در پنجه فرو میشود و خون به در میزند
با یک قلب
و دو پلک دور پرواز
کنار سایه ات
می نشینی و 
اندوه 
تکه تکه ات می کند
---
اینجا بین دو اقیانوس سیاه و سیاه برای دهانی که به خنده تجهیز میکنی ماه زخمه ی تنگی است که عشق را میان دو عقرب مینشاند
گندِنا ! ای مژه برهمکوب اینت شجره ی سیاه
دودگین و در همجوش
وقتی بهانه نیافتی که بخندی

از ذوالجناح و مرگنامه 
رز , ۱۳۵۰               

No comments:

Post a Comment