Sunday, December 28, 2014

A*SH*N*A:MEHRNUSH GHORBANALIمهرنوش قربانعلی


در هیچ کجای دنیا دوست ندارم ،بمیرم
رقصی محلی ام
که ادامه ی قدمهایم را می خواهم...
مهرنوش قربانعلی
بخشی از یک شعر
کتاب « تبصره »،نشر آرویج
 مهرنوش قربانعلی
(1)
در
باز
در
باز
در
باز
قفل های جهان
به روی من هم شکسته است ،یوسف!
در
باز
در
باز
در
باز
به دنبالم کسی نمی دود
ولی باز

(2)

آن قصر که برچرخ پهلو می زد!
کو،کو،کو،کو...
رفته گی روزهایم را لمس می کنم
کو،کو،کو،کو...
بی انعکاسی صدایی آزارم می دهد
زخمی دراز می کشد در تنم و باج خواهی می کند
چاهی گریه هایش را فرو می ریزد و حلقه حلقه بند می کشد بر نفس هایم
اوهام نگاری ترس پشت دستم را داغ گذاشته است!
صورت شطرنجی عشق
از اخبار پخش می شود و شایعه ها دهانشان را می گیرند و
سر تکان می دهند
به آن ها هشدار داده بودم عبرت را بگیرند!
باد برهم می کوبد برگ ها را و می گریزد
صدای سوت صاعقه ای تعقیب اش می کند
تعادل سیرک را چوبی بر بندهایش حفظ می کند
بر کنگره ی خاطره هایم
آوازی می پیچد،کو،کو ...
روزهای ابری فرصت هایی تار به بار می آورند
تعادل سیرک را نخی جا به جا می کند
که رفت و آمدش به یک جا ختم می شود
به چوبی که وبال دستش باشد
از قصری که پهلو می زد بر چرخ
فاخته ای در گلویم می خواند
عشق گیج تر از کلاغی به خانه اش نرسید آخر
بی عبرتی که گرفته باشد
کو،کو،کو،کو ...
چوبی تعادل بازی را بر بندهایم حفظ می کند
کلاهش را سیرک بالاتر بیندازد
کو،کو،کو،کو...
رویایی دور گرفته و دور می شود!
------
عنوان،اشاره به رباعی ای از خیام دارد

No comments:

Post a Comment