Thursday, December 18, 2014

A*SH*N*A:FERESHTEH VAZIRI NASAB:FARSI/ARABIC


خانه کوچکی دارم با چشم انداز
درختانی که گاهی سبز، گاهی زرد
گاهی خشک سلامم می دهند 
باغی از میوه دارم که تنهایی ام را با او قسمت می کنم
و همسایگانی که گاهی غیر از سلام چیز دیگری هم می گویند
روز های پر تردیدی دارم که نمی توان با کسی تقسیم کرد
و مقداری عشق که کسی آن را نمی خواهد
در اینهمه دارایی خود را گم کرده ام
و مدام به شکل ارواح در پشت پنجره ها ظهور می کنم
پرده ها که حجاب دنیای برهنه اند
هر روز با خبر ها تکان می خورند
و من که پشت آنها ایستاده ام تکان می خورم
و چشم اندازم رنگی یا سیاه می شود.
پلک هایم خونی است
و دیگر این پرده ها بکارت جهان را حفظ نمی کنند.
شبَحي خلفَ ستارةٍ
------------------------
فرشته وزيري نسب*
-------------------------
ترجمةُ: محمَّد حِلمي الرِّيشة
-----------------------------------
لديَّ بيتٌ صغيرٌ يطلُّ علَى مشهدِ الأَشجارِ الَّتي تُحيِيني؛
أَحيانًا تَبدو خضراءَ، وأَحيانًا صفراءَ، وأَحيانًا جافَّةً.
لديَّ حديقةُ فواكِه تشاركُني وحدَتي،
وجيرانٌ يقولونَ، أَحيانًا، أَكثرَ مِن مرحبًا.
لديَّ أَيَّامٌ مليئةٌ بالتَّردُّدِ، ولَا يمكنُني مُشاركَتها معَ أَحدٍ،
وقليلٌ منَ الحبِّ الَّذي لَا يحتاجهُ أَحدٌ.
لقدْ ضِعتُ فِي هذهِ المُلكيَّةِ العظمَى؛
إِنَّها مجرَّدُ شَبحي،
هذَا الَّذي يظهرُ وراءَ النَّوافذِ باستمرارٍ.
السَّتائرُ، هذهِ الحجبُ عنِ العالمِ العاريِّ،
تُهَزُّ كلَّ يومٍ بأَخبارٍ سيِّئةٍ،
حتَّى شبَحي يفعلُ هذَا حيثُ يقفُ وراءَها،
ومنظرهُ يتَّسعُ عتمةً أَو سُطوعًا.
جُفوني تنزفُ،
ولَا يمكنُ لستارةٍ أَن تُحافظَ علَى بكارةِ العالمِ.
-----------------------
* شاعرةٌ مِن إِيرانَ، تقيمُ فِي فرانكفُورت- أَلمانيا، تحملَ شهادةَ الدُّكتوراه فِي اللُّغةِ الإِنجليزيَّةِ والأَدبِ.
اللوحة: امرأة خلف ستارة للفنان ميشيل موجنسن.

No comments:

Post a Comment