Friday, June 27, 2014

A*SH*N*A:HOSEIN SHARANG



به شاعران صله می دادند
به من فاصله دادند
در مادرم به هوش آمدم
با جیغ مرا راند
دویدم در زبان 
کشورم گریخت
با نوشتن هر خطی
پست سرم مرزی
دروازه اش را بست
می ترسم بادبادک شوم
با نوشتن یک واژه
یک واژه ی دیگر
بگسلم
رشته از انگشت تنی
که دیر از من نیست
 حسین شرنگ

No comments:

Post a Comment