Tuesday, December 31, 2013

YALDAI:خیره گی ی ابدیتی خاموش

نقش:زهره خالقی 
متن:فرامرز سلیمانی 
خیره گی ی ابدیتی خاموش 
جایی در خیره گی ی 
ابدیتی خاموش 
که هنوز نرسیده است 
به آن جایی که 
هنوز 
نرسیده است 
یک ابدیتی هست که راه افتاده که برسد اما هنوز نرسیده است و اصلن نمی داند که به کجا هنوز نرسیده است 
مثل این که روی بهار خواب ایستاده و به مغرب افق خیره شده است اما خیره نشده است و تو که به این تابلوی آبرنگ خیره می شوی آن ابدیت را در آب و رنگ می بینی اما نمی دانی در کجا و چه را می بینی و تنها می اندیشی یک ابدیتی هست که هنوز نرسیده است بعد آن سا حره می خواهد بیاید و با دست های رنگی ش دست ببرد در افق یا ابدیت اما در خیره گی ش افق را نمی بیند و تنها ابدیتی ست در فاصله یی که فاصله یی نیست و باقی سا حره است که می خواهد دست ببرد در کجایی 
مثل توماری که کسی در جایی گشود که چیزی بنویسد و بعد یادش آمد  که نوشتن نمی داند و تومار نمی داند و اصلن گشودن نمی داند  پس تومار را بست و دیگر خیره ماند به تومار بسته و تومار بسته هم این را نمی دانست 

No comments:

Post a Comment