Tuesday, November 26, 2013

MOJ5:EDITORIAL

موج ٥ :آغازین 
١
سا ده نگری و سا ده نویسی  دوران مشروطه در قالب های کهن و مکرر ,آغاز یک حرکت بود که در آثار شاعران پیش نیمایی گسترد و در مرحله یی متکامل به شعر نیما,تامل نیمایی و نیماییزم منجر شد که شعر نیمایی را با خیل گسترده ی نو گرایان و نیز کلاسیک های امروز در پی داشت که بعد ها به گونه ی رترو سپکتیو نام مکتب و مدرسه نیز بر خود گذاردند . باز گشت به سا ده نویسی را پس از نیما بیشتر در شعر فروغ می توان یافت که بر شاعران جوان پس از او اثر گذشت بی آن که جرات و جسارت کار برد عنوان شعر فرا نیمایی را داشته باشند ,چه در شعر همروزگار ما این به مثابه نوعی واپسگرایی و تکرار تجربه های پیشین است که آن را از نوگرایی به مراحل عقب تر
می برد و ارزشی تازه بر آن نمی افزاید در حالی که شعر هر نسل اگر به تجربه های پیشین هم نظر می اندازد قصد بازگشت ندارد و آنگاه از آن می گذرد زیرا شعر یک اثر تاریخی نیست بل خلق و آفرینش تاریخ است به شعر ,
ان سان که اکتاویو پا ز هم می گوید که: هر شعر کوششی است در آشتی تاریخ و شعر به سود شعر .شعر آوای دیگری است .نه آوای تاریخ و ضد تاریخ بل آوایی که تاریخ در آن چیزی دیگر می گوید 
از کتاب : مسیر 
در عین حال عشق , و سیاست و اجتماع دو منتها و مولفه های روابط انسانی اند و در همه حال این انسان و هستی است که در شعر جریان دارد و شکل می گیرد و متکامل می شود و از این ها همه ساده نمی گذرد همچنان که شاعر و شعر نیز از ساده گی و سا ده گرایی و کاهلی ذهنی به هر بهانه و بویژه برای رونق دکان پوپولیزم مبراست  
٢
ساده گرایی و ساده انگاری گریز از مدرنیزم و پیامد های آن است و نشانی از میان مایه گی و کم بنیه گی در آفرینش و شناخت ,و تحول زبان . تقلید و تکرار و دنباله روی و لباس متحد الشکل پوشیدن و عدم هویت و فردیت ,وجوه دیگر این روش سازشکارانه را می سازد که تا نا آگاهی و عدم ادراک ادامه دارد 
تغییر موجب انکار تثبیت ذهنی ساده گرا می گردد . ثبت در سنت که مخالف اصلی تغییر و دگر گونی است و هرگز به مرحله مدرنیزم و مدرنیته نرسیده است چه به آن که مدعای گذشتن از آن را داشته باشد .سنت یعنی تقدیس متون , همان که ادوارد سعید هم گفت و از آن مبرا بود .در جامعه و ا پس گرا مولف نیز به نوعی میل به تقدیس متون و
واپس گرایی می یابد گیرم که بر زبان شعر در روا یت کهن خود قبایی مدرن پوشانده باشد .ساده گرا و ساده نویس و سطحی و ساده انگار با تمام مبالغه و زیاده گویی هایش حتا آن قبا را نیز ندارد و  عاریتی ,ژنده و دروغین است که مخاطب و متن را از شکل راستین آن محروم می سازد 
ساده نویس پر می نویسد اما کم فروشی می کند .جنون و جادویی ندارد .جهانی نیست . حقه می زند تا دنبال جماعتی به راه بیفتد که دنبال او راه افتاده اند و جمله گی زبانی پیش مدرن و یا غیر مدرن انتخاب کرده اند که در سطح ارتباط کوچه  و بازار قرار دارد و کوششی برای تغییر و نو شدن نمی کند حتا اگر ادعای زبان بازی و مانند آن 
داشته باشد 
این زبان به فرد آن فردیتی را که استحقاق دارد نمی بخشد و برای همه به صورت ابزاری مشابه ,قا لبی و هم شکل در می اید که پیش پا افتاده ها را دست و پا می کند اما دیگر آن زبان معادل و معاصر جهان نیست و یا در تقابل با آن و متکامل آن 
تکرار پیش پا افتاده ها تایید سنت ها و نیز انکار پیش گامی است .انکار گرایی ,صورت دیگر سنت زده گی را نشان می دهد .آن که به هر دلیل و از جمله عدم معرفت و اشراف و شناخت زبان ها و ادبیات جهانی از قافله عقب مانده است ,به علت همین عدم معرفت و شناخت است که انکار می کند و دوران معاصر و معاصر بودن را در نمی یابد و تسلیم رسانه های حاکم و خط مشی دیکته شده می شود .رومانتی سی سیزم دستمالی شده و گریه و افسرده گی ساختگی و ویرانگر ,نوعی سنت زده گی بیمار است و این همان همدستی و وابسته گی با حاکمیت های واپسگراست و انکار مقام و موقعیت شاعر و نیز روشنفکر مدرن و مدرنیته در معنا و مفهوم عام 
و نیما می گوید: باز از من می پرسید معاصرین ما چگونه شعر می گویند ؟ به زبان خودم و خیلی مختصر به شما جواب می دهم :مرده بر آمده است ...شما در تاریکی صدا ها خواهید شنید زیرا استخوانها روی هم می ریزد والا  باید راه خود را بروید .حرف مر ا به یاد داشته باشید .چطور معاصرین دوست شما شعر می گویند : مرده بر آمده است 
نیما : شعر و شاعری , نامه های همسایه , ص ص ٥٢ و ٥٣ 

No comments:

Post a Comment