Thursday, October 24, 2013

AFRAI:تولدی دیگر



تولدی دیگر 
:
آفتاب توی خیابان 
از پنجره ی کافه می پرد تو 
و تاب می خورد 
تا می نشیند روی صندلی شماره یازده 
فوری عکسش را می گیرم 
که همین طور زل زده توی چشمانم 
و بلند بلند دارد با کسی دیگر تلفنی حرف می زند 
شاید از کاراییب آمده باشد یا آفریقا 
و تازه خودکارم را قرض می گیرد 
و یک تکه روزنامه ام را 
تا گوشه اش چیزی بنویسد 
صندلی شماره یازده خالی است 
صندلی های پشت پنجره هم 
توی خیابان رفت و آمدی نیست 
تنها صدای ماشین قهوه می آید 
و یکی دو مشتری زن و مرد 
که چیزهایی توی گوش هم زمزمه می کنند 
و ریز ریز می خندند 
تلفن زنگ می زند 
فنجان قهوه ام را بر می دارم و لا جرعه سر می کشم 

No comments:

Post a Comment