Saturday, October 19, 2013

AFRAIاینه را بی قاب می بردم

Faramarz Soleimani by:Faramarz Soleimani,1357
اینه را بی قاب می بردم 
چون قابش شکسته بود 
آینه را بی قاب می بردم 
بی قاب شکسته 
تا نشکند تصویرهاش 
تصویری رها اما 
در خیابان می دوید 
و آینه 
بی قاب 
بی قاب شکسته 
عاشق شده بود 
پاییز تازه داشت 
برگ های ریخته را 
در آغوش باد 
نوازش می کرد 
و آینه 
در هجوم تصویر ها 
زیبا شده بود 

No comments:

Post a Comment