Wednesday, September 18, 2013

آیا فریدون مشیری و مهدی حمیدی شیرازی هنوز زنده اند؟

Faramarz Soleimani
بعد از انقلاب که مهدی حمیدی شیرازی را در سلطنت آباد جلوی چلوکبابی همایون هنرپیشه دیدم شگفت زده شدم 
از دوستم رییس که همشهری استادی هم بود پرسیدم مگه انقلاب نشده ,پس این یارو این جا چکار می کنه؟ 
گفت ولش کن ,محلش نگذا ر 
محلش نگذاشتم 
اما چند سالی گذشت و او هم رفت و فریدون مشیری هم رفت و چند تای شندره و پندره ی دیگر که برخی هم به 
مشروطه شان رسیده بودند و وزیر و وکیل شده بودند اما هنوز دست از سر شعر ایران بر نمی داشتند  
و یک عده هم که هرگز به دوران معاصر نیامده بودند رفتند و یا از نیمه راه ها و کوره راه ها باز گشتند
و یک چند تایی که چند تایی قصه ی نیم بند اقتباس فرموده بودند و منتقد شعر و شاعری از آب در آمده بودند 
و ناگهان سر و کله ی حمیدی شیرازی ها و مشیری های ساده نویس پیدا شد با شعر ها شان برای 
دختر مدرسه یی ها ی دبیرستان همایون 
و گریه پشت گریه و فاجعه و فضیحت .و فریاد 
این ها مگر نرفته بودند که حالا باز گشته اند 
قاجار مگر نرفته 
مگر شعبون بی مخ یکی دو سه با ر انقلاب نکرده 
گفتم نیما خان چرا این جماعت دست بردار نیستند و کهنه گی و واپس گرایی برایشان مذهب  شده 
کمی دیگر از آن آب های غلیظ مایه دارت بریز توی خوابگه این مورچه گان که از خواب ازلی ابدی بیدار شوند 
قرن بیستم گذشته ومدرنیزم و پست مدرنیزم هم دارد این ور و آن ور وول می خورد , و  قرن ,قرن تازه ها و
 تازه گی هاست 
و نیما هم مثل من از دیدن این همه مهدی حمیدی شیرازی ها و این همه فریدون مشیری ها شگفت زده شده بود 
و چلو کبابی همایون هنرپیشه و مدرسه دخترانه ی همایون جلوی دانشگاه از جماعت شاعر و شعر شناس غلغله بود 
و حالا برخی از این جوجه های کاذب هم سر از تخم در نیاورده مدعی شده بودند و با عکس و تفصیلات قمیش 
می آمدند که آن عکس ها هم کاذب بود با کلاه گیس و باسن و پستان مصنووعی و ترجمه های از فارسی به فارسی و امضای نادرپور وار پای شعر ها شان از شهرهای دنیا که هرگز پایشان به آن ها نرسیده بود و حتا سکس کاغذی شان هم حال آ دم را به هم می زد و اصلن سکس نبود ,و همه هم صف بسته بودند توی فیسبوک و تو ییتر منتظر
جایزه ی نوبل,که بهترین طرز تبلیغ آگهی از رادیو ست یا از رایگان نامه ها و نشریات ریز و درشت وابسته و ارگان ناشران برای بیز نس شان 
به دوستم گفتم دارم زجر می کشم از این جماعت دروغین و این همه کارهای تقلبی شان و حضور بی حضورشان 
گفت ولشان کن. محلشان نگذار 
محلشان نگذاشتم 

No comments:

Post a Comment