Sunday, September 15, 2013

لحظه های پریشان پنجره -2

فرامرز سلیمانی 
لحظه های پریشان پنجره -٢
:
بودن با تو 
و نبودن با تو 
عقربه ها را می گرداند 
باغ تو را به نام می خواند 
و نام تو 
می خواند در باغ و بهار 
تا شا هبانوی سبز 
به شکاف سنگ خانه کند 
و عقربه ها را می گرداند 
در بودن با تو 
و نبودن با تو 
پشت لحظه های پریشان 
ماه پنجره را می نگرد 
که ماهی دیگرست 
در اینه ی باغ 
و سبزه 
در شکاف سنگ 
گلسنگی می شود 
بر سفره ی بهار 
وقتی غریبانه 
با عقربه های شتاب 
می بری شان 
و نبودن باتو بودن با توست 

No comments:

Post a Comment