Thursday, August 22, 2013

A*SH*N*A:AZITA GHAHREMANآزیتاقهرمان


آزیتا قهرمان./از کتاب زنی آمد مرا بپوشد /نشر آهنگ دیگر ١٣٨٨
...........................................
جای بدی ایستاده ام
بوته ها ی خار تا قلبم رسیده و بالا تر ...
بر این لبه نوبت گرفته باد
و دستم هنوز شاخه ای ندارد برای گلابی
با اینهمه ابر کشته وخانه ی تا کرده
زخم پیشانی سمتی نداشت
تنهایی ورم می کند
عین زنی چا ق جنگل زاییده است

از اینهمه دوری
صدای راه نمی رسد
تا برگهایی که پوشیده ام
شعر چشمان تو را دزدیده بود
و دهان کودکی در خواب

جای بدی ایستاده ام
و دوستت دارم شکلی می شود برای باریدن...
١٣٨٤

No comments:

Post a Comment