Saturday, July 27, 2013

A*SH*N*A:MIRZA AGHA ASGARI MANIمانی

میرزا آقا عسگری مانی 
زاده ی ١٣٣٠ اسد اباد همدان 
کتاب ها 
...


و شهر من اسدآباد


و شهر من اسدآباد
ابیات عاشقانهء دیرینى ست
بر لبان آبى" خان گورمز"
که آواز مى شود.
شهرى که خوشه هاى ستاره
و تاج بلند ماه را
بر تارکش نشانده؛
چونان یلى؛ بر پوستین کهنهء دشتى فراخ یله داده
چشم انتظار عاقبت خویش است.

شهرى که ریشه هاى من آنجاست؛
و مادرم چو خاطرهء پیرى
از آنسوى زمین
لحاف سرد سحرگاه را هنوز
بر شانه هاى خستهء من مى کشد.
گوئى هنوز نیز
در گاهوارهء سنگین شهر خویش
در رفت و آمدى ابدى هستم.
***
و شهر من اسدآباد
لبهایش از عطش همیشه ترک دارند
چندى ست پیر باده فروشش نیز
با بادها به وادى پنهانى رفته ست
و حلقهء معّطر مى نوشان
دور پیاله هاى تهى
آوازهاى کهن را مى خوانند.
و کوچه هاى مضطرب شهر
خالى ست از ترنم عشاق و
شورش" شمشیر بال ها".
با اینهمه هنوز
جمال جهان را؛ در خوشه هاى فربه انگور و
شکوفه هاى نازک امرود و
سیماى کودکانش، بیدار مى کند.



شهرى شگفت؛ در چار راهِ چهار دیار سپید.
آن سوى، هکمتانه و تاج بلند برف.
این سوى سرزمین لرستان
که بسته تنگ میان را
با کوه هاى صخره اى زاگروس
یک سوى سرزمین خروشان
که بر سمند تیزتک " آبیدر"
از مه برون مى آید
یک سوى بیستون و نغمه هاى پر پر فرهاد.
شهرى که خستگان سفر را
بر سفرهء گشودهء خود؛ بار مى دهد.

***

اى شهر من!
اگر چه دوصد بار
پیراهن از تن تو دریدند؛
و هر بار، خیل رمیدگان تازى و رومى
از روى گردهء تو گذشتند
امّا تو خم نگشتى و ماندى.
ماندى چنان یلى
بر پوستین کهنهء دشتى کهن
در انتظار گمشدهء خویش.
اکنون نگاه کن که جمال الدین
مردى که در هیاهوى توفان گم شد
با جامهء بلند درخشانش
بر آستان تو استاده
با خیل خفتگان سخنى دارد
و دست مهربانش را
بر شانه هاى تو مى ساید
و آوازهاى نیک نیاکان را
در گوشهاى تو مى خواند
و روح بى قرارش
بر کوچه هاى" سیدان" مى تابد.
هان؛ زاد بوم من!
گر چه هزار بار
انبوه کرگدن ها بر باغهاى تو توفیدند؛
امّا هنوز؛ عطر سیبهاى گلابت
هوش از سر نسیم سحر مى برد
و آهنگ جارى جوبارها
در دره هاى خلوت " ترخین آباد"
موج ستارگان را حتى به رقص مى انگیزد.
و " مدمراد" با سبوى پر از آبش
از دره هاى " خان گورمز" به جانب تو مى آید.

***

اى شهر بى قرار!
اینبار، پرنده اى ز سفرهاى دور باز خواهد گشت
تا بالهاى خستهء خود را
در آبهاى درهء " خنداب" تر کند.
و بازتاب نغمهء خود را
از کوهسار آبى " امروله" بشنود.
و پرهاى غبار آلودش را
در نرمى سپیدهء شفاف شهر بشوید.

***

اى شهر من!
که غنچه هاى نخستین عشق را
در قلب من شکوفاندى
روزى مسافرى بسوى تو مى آید
تا از فراز گردنه، شبهنگام
تو را که  مثل کشتى نورانى
بر روى بحر ظلمت مى رانى
در نغمه هاى خویش بگنجاند
و در کوچه هاى کودکى اش
بر دربهاى خستهء بکوبد
و عاشقان سر به گریبان را
به دیدن برهنگى شانه هاى " امروله" و
شکوفه هاى نازک بادم و
گلهاى زرد سحرگاهان دعوت کند
و شب که بالهاى نسیم " مزرعه بید"
تا " خاکریز" و " شهراب" گسترده مى شوند
در کوه هاى آن سوى " آجین"
گرد اجاق آتش بنشیند
و از حماسه هاى کهن؛ نغمه سر کند.
زیرا هنوز مردم شهر من
وقتى که در شبانهء تابستان
بر پشت بامهاى خویش مى آیند
و خوشهء ستارگان را مى پایند،
مى دانند:
ستارهء غریب ترین شاعرى
که بر سمند بادپاى زمان دور شد
با عاشقان سخنى دارد.
***
و شهر من اسدآباد
با تاج ماهش بر سر
بر پوستین کهنهء دشتى کهن
بر کوه ها یله داده؛
شعرى میان لبانش
آواز مى شود.

مهر ماه ۱۳۶۹



خان گورمز= امروله: کوه بلند و صخره اى در جنوب اسدآباد که از دور به رنگ آبى دیده مى شود.
 شمشیر بال= پرستو
جمال الدین: سید جمال الدین اسدآبادى
ترخین آباد، خُنداب، مزرعه بید، خاکریز، شهراب و آجین از روستاهاى اسدآباد هستند.
مد مراد= محمد مراد: از کسانى است که سالیان پیش در نزاعى بر سر آب کشته شد و مردم برایش مى خواندند: کُشتهء آب فرات، مد مراد، مد مراد!




و شهر من آدراپانا

در باره ی اسدآباد
اسدآباد در دوران و روزگاران بسیارکهن، آدراپانا نام داشته است و گویند یکی از 9 شهری است که در گویه های اشو زردشت آمده است.  ایسیدوروس خاراکسی جغرافی‌دان یونانی که در حدود سده ی نخست پیش از میلاد می‌زیسته از آن نام برده است .در فاصله سد فرنگی اسدآباد بنای عظیمی از دوره ی ساسانیان بوده است که اعراب آن را مطبخ کسری می خواندند . به باور عده ای، اسدآباد زادگاه سیدجمالدین اسدآبادی می باشد . این شهر در فاصله 305 کیلومتری جنوب غربی تهران و 36 کیلومتری غرب همدان و به ارتفاع 1595 متر از سطح دریا قرار دارد و بر سر راه همدان به کرمانشاه در پای جنوبی گردنه اسدآباد و با موقعیت جغرافیایی 48 درجه و هفت دقیقه و 15 ثانیه طول شرقی و 34 درجه و 47 دقیقه عرض شمالی دامنه غربی کوهستان الوند قرار گرفته است . شهرستان اسدآباد  در گستره ای به مساحت 1195 کیلومتر مربع ، 1/6 درصد از وسعت  استان همدان را تشکیل می دهد. این شهرستان بر اساس تقسیمات کشوری سال 1377 دارای یک نقطه شهری، یک بخش و شش دهستان به نامهای چهار دولی ، سید جمالدین ، دربندرود ، پیرسلیمان ، جلگه و .. می باشد. شهرستان اسدآباد از شمال، همسایه ی شهرستان قروه در استان کرمانشاه، از شمال خاوری و خاور همسایه ی شهرستان بهار، از جنوب خاوری، همسایه ی تویسرکان ، از جنوب همسایه ی  شهرستان نهاوند ، و از غرب همسایه ی کنگاور و بیستون و کرمانشاه و سنقر محدود است . پیرامون شهرستان اسدآباد را کوههای نسبتاٌ مرتفعی فرا گرفته که بلندترین آنها کوهستان امروله (= خان گورمز= الوند غربی) به ارتفاع 2939 متر و کوه المو قولاخ به ارتفاع 2946 متر است ناحیه مرکزی شهرستان مزبور را دشت همواری فرا گرفته که بوسیله رودخانه قره چای زه کشی می گردد.  از نظر اقلیمی دارای آب و هوای نیمه سرد است. میانگین  بارندگی در طی دوره پنج ساله معادل 5/403 میلیمتر می باشد. میانگین درجه گرما سالانه 8/10 درجه سانتیگراد است.بر اساس آخرین نتایج سر شماری جمعیت این شهرستان 110077 نفر است که 6/6 درصد جمعیت استان همدان را تشکیل داده است. آب انباری در اسدآباد  وجود دارد که می گویند یادگار دوران صفویه است.
برای آشنائی با فرهنگ، زبان و موقعیت اجتماعی اسدآباد در 4 دهه پیشین به کتاب «خشت و خاکستر» بیوگرافی مانی نگاه کنید.

No comments:

Post a Comment