Sunday, May 26, 2013

A*SH*N*A:JALIL GHEISARIجلیل قیصری

جلیل قیصری ، شاعر و ناقد 
٧ خرداد ١٣٥٦ نوشهر مازندران 
٢٨ می ١٩٥٧
کتاب ها :
از گنگ او تا کومه های دور 
.
جلیل قیصری آرام و فروتن به کار شعر امروز, فارسی و طبری و نیز نقدی با نگاه سالم و رهبر می پردازد ..
او در پاسخ به عالین نجاتی , نشریه وارش می نویسد  

در روستاى كوهستانى فيروز كلاعلیا از توابع كجور نوشهر به
دنيا آمدم ،جايى كه فقر و تلاش و سادگى با هم گره خورده
بودند .تلخى هاى بسيار وشيرينى اندك زندگى و دغدغه
هاى پنهان و پيداى انسان و آزادگى، از من معجونى ساخته اند
كه در شعر ها و نوشته هايم مى بينيد دفتر "سولاردِنى "(شعر
مازندرانى )در سال 1371 به چاپ رسيد و دفتر "از
كنگه لو تا كومه هاى دور (شعر نو پارسى )در سال 1373
،اسِا شعر، جلد اول (شعر نو مازندرانى با بيانيه و مقالات
)در سال 1379 و دفتر شعر نو پارسى "من و جهان در يك
پيراهن "را در سال 1380 به چاب رساندم .
دفتر شعر مازندرانى "مِه و مِنجِوَر "در سال 1384 بازحمت
نشر شلفين به طبع رسيد و جلد دوم "اساشعر "در سال
1389 بو سيله نشر ميرما ،هم اكنون مجموعه ى شعر نو
پارسى "هنوز كو تا سپيد خوانى اين برف "پس از سه سال
و بدون داشتن هيچ مشكلى با حذف پانزده شعر، اجازه ى
نشر گرفت كه قراراست توسط نشر ابتكار نو به چاپ برسد و
در كارتدوين شعر و مقالات و نويسه هاى ديگر خود هستم
ديگر اين كه دردهكده ساحلى "وازيوار" نوشهر، زندگى مى
كنم، حضور فيزيكى من در زادرود كوهستانى، هر از گاهى
ست اما حضور روحى و رويايى من هميشگى .

از دهکده ات می روم جهان جان !

اما یادت باشد

دیوانه ای در توست 

که روزی

دلش برایم تنگ می شود



  • Faramarz Soleimani JALIL GHEISARI: I am leaving your village / O dear world ! / But remember / There is an insane in you / Who one day / will miss you...Tr;F.S.


شب از گفت و شنفتش گشت خالی

سحر از جا و جفتش گشت خالی

برای کشتن ِ "زار ِ مگویی "

تفنگ از حرف مفتش گشت خالی

بساط عیش بر پا بود انگار

تب ِ تند ِ تمنا بود انگار

جمالت آفریدو گفت احسنت

خدا کافر تر از ما بود انگار .

جلیل قیصری

یکی در میان

گور غریبی که کسی بر آن نموییده است

می نالد

کوکویی به زبان مادری اش

بر شاخه ی غروب



  • خوشا آن گیر و دار ِعاشقانه
    فراراز درس و مشق و راه خانه
    من ِمن یک تپورستان *سماجت
    توی ِتو یک دبیرستان بهانه.

    *تپورستان=تبرستان -مازندران

جلیل قیصری :
٢ شعر 

از شکاف پنجره
وارد مي شود ابر
مي چرخد
به ني ِناسور به ديوار مي رسد
به دست و دل و دهاني كه ندارد
مي ايستد
نم نمكي مي بارد
مي رود

+
 از ثقبه هاي كومه خزد بوي انتظار
بر سفره ي سكوت
يك پاره نان حسرت و
يك كاسه"بيشتواش"
پاي اجاق سرد

آه زني
كه دل داده
به روياي دوردست.

جليل قيصري
دفتر شعر"از گنگ لو تا كومه هاي دو
ر


شکسته های جهان را که بند می زنم
در من آینه ای قد می کشد
که هم برای خدا شکلک می سازد
هم خودم.

No comments:

Post a Comment