Tuesday, March 19, 2013

NORUZI میان پنجره و دیدن-۲

FARAMARZ SOLEIMANI:NORUZI
آتش به آب می زند 
آب آتش می گیرد 
باران بر سیم سیمین می برد برو برو بهار وارش 
بیا بیا باران بهار 
تا ر تازه می وزد بر تا ر پر تا ر 
رنگ شکوفه های گیلاس 
زن می زند بالای باغ 
باران بهار می برد 
تاب دوباره می خورد سینه ی تا ر 
در آغوشی ناب 
تا ر پر بار می زند 
بر سبزه ضربه می زند تا ر 
بهار می با رد 
خمار آمده بود باغ جهان 
بر جایی بهشت نشسته بود 
نشانی اش را پرسیدم 
خمار با بهار نشسته بود 
و شعر جهانگیر جان: 
نوروز و بهار توامان می آیند 
عید و گل و سبزه همزمان می آیند 
فصل نو و آیین کهن هر ساله 
تا دور ترین باغ جهان می آیند 
نگاهم را به او می سپرم در حجم های دور 
اندکی از باغ بهاری ش را به من می سپرد 
تا ر پر تا ر و پر بار می نوازد 
باران در بنفشه و بهار نارنج 
آواز های بهاری می خواند 
در ارتفاع پرش ها ش 
بهار بهانه ی با همی ست 
نوروزی ء ٩٢ 

No comments:

Post a Comment