Tuesday, March 19, 2013

NORUZIمیان پنجره و دیدن-۳

FARAMARZ SOLEIMANI:NORUZI
آبستن غاری بهاری ست 
در بلور و سنگ 
آبستن هزار توی تنهایی 
که انسان در آن خانه کرد 
و خاکستر و خفاش و دود 
در تالار های پشت پل 
که آواز آبشاری یخین را 
سر می دهد در خاموشی 
اما چه پر تا ر می زند این تا ر 
چه سنگین و سا ده 
بر دیوار بهار نقش می بندد 
احضار می شود بهار 
در تا ر و پود قالی 
سرخوشانه می وزد سبز 
پر تا ر می زند بر تا ر 
تا ر گرفتار 
زهره می خواند به چنگی :
با بوسه ی تو 
پرنده شدم 
در پرده ی آبی 
دنبال عکس ها یت می گشتم 
تا بر تا ر پر تا رت بگذارم 
کسی زخمه بر تا ر می زند 
پر تا ر 
و انبوهی ی آوا و نوا 
که دانه می نشاند
 در دشت های بهاری 
و تا ر 
رعایت نوروز را دارد
نوروز ' ٩٢

No comments:

Post a Comment