Sunday, February 17, 2013

دریایی های پرویز شاپور PARVIZ SHAPUR: KARIKALMATUR

پرویز شاپور کارتونیست و کاریکلماتور نویس زاده ی چهارم اسفند ١٣٠٣ =٢٣ فوریه ١٩٢٤ قم است
تا١٣ مرداد١٣٧٩ 
برابر ٤ اوت ٢٠٠٠ ...
کاریکلماتور های پرویز شاپور در پیچ و خم ها یش ادا و شکلک در می او رد تا حق کلمه را ادا  کند 
پس هم کاریکاتور و کارتون است که با کلمه جان گرفته است ,و - هم آن که این ها نیست
اما در پی شناخت خود ودرک و تصور هستی است ، از راه نوعی فراواقعگرایی و روانشناسی فرویدی
که دامنه هنر و ادبیات و انسان شناسی را می گسترد  
شاپور در این شیطنت ها و سر در گمی هایش چند دلمشغولی ی عمده دارد و چند دلمشغولی ی  خرد و گذرا .
دریا دلمشغولی ی عمده اوست که با اقیانوس و آب و ح وض و فواره هم بیانش می  کند 
و یا ابر و باران و ...،و در فاصله ها هم قطره و اشک وشبنم و آبشار و  غیره
که راز و هم رازدار اوست
برای شاعر، کاریکلماتور های  آب ،یک خانواده ی ناب تصویرها و خیال اوست
اقیانوس،دریا، مرداب، آبشار ، و رودخانه فرزندان ابر هستندو آب در آبشار می دود ،در رودخانه قدم می زند ،در مرداب استراحت می کند و هر جا و همه جا با او حضور دارد  
آب و اقیانوس و دریای او مجرد و جزیی است و قطره و اشک و فواره ی او کلی و متوسع و گسترده ،
حتا ماهی ها و موش و گربه ی او هم دریایی هستند زیرا غرض و مرض  او دریاست ، که نیز پیدا و پنهان اوست  
بلند پروازی هایش را در کلام فواره پژواک می دهد یا آبپاش که معتقد است نیمی از فواره است وقتی که فرو می پاشد .او سر انتقاد از موقعیت ها را دارد 
تا ان جا که تیغ تیز انتقاد را  به صنعت و کشورهای صنعتی می کشد و لحنی اجتماعی می گیرد 
حربه ی شاپور استحاله و دگرگونی است 
مدام دارد تغییر شکل می دهد و همه را با خود به تغییر شکل می کشد 
تا  که آب را هم می شورد تا در تجرد به ماهیت ناب ان پی ببرد تجرد در گزینش های او گاه ذاتی اشیا و
چیز هاست مثل قطره باران که انزوا و تجرد در ذات اوست و در اساس برای کاریکلماتور های شاپور ساخته شده و موجودیت یافته است و از همین روی هم از ذهن فرا واقع او دست بر نمی دارد و در تمام جزییات واقعی و نا واقعی او را دنبال می کند و به همین دلیل است که اقیانوس هم در همین قطره باران غرق می شود 
همیشه قصد شاپور اینست که به فراسو ی چیزها و موجودات برسد و در آن سو ذات و ماهیت ها را دریابد
نه تنها ماهیت ها را در یابد بل به کنجکاوی ناخنکی هم بزند و سوژه یی پیدا کند برای نمایش و ابراز عشق
او با همین مهربانی از قطرات باران برای دختر دریا گردن بند می سازد .گردن بند ی که آویز گردن شاپور هم هست که دل به تمامی اهالی دنیا داده است
شناخت او در جهت  مهربانی هاست زیرا قلب او پر جمعیت ترین شهر دنیاست
و باران را گفتیم که دلمشغولی اصلی اوست .یکبار که باران می آمد احمد شاملو دا شت با عجله می دوید
 تا به اتوبوس برسد  که پرویز شاپور سر رسید و گفت: عجله نکن بابا ! من می رسونمت .
شاملو پرسید : مگه ماشین داری ؟
شاپور گفت:نه چتر دارم !
:می گوید قطره اشکم را به اقیانوس هدیه کردم 
قطره باران تبخیر شده به اقیانوس ابر پیوست
قطره باران را از ابر چیدم
قطره باران دانه اشک آسمان است 
جسد خفه شده قطره باران در اقیانوس بالا و پایین می رفت
قطره اشکم را به اقیانوس هدیه کردم
در شب بارانی قطره اشکم با دانه های باران رقص دونفره می کرد
.
برای شاپوراشیا کا ل و کژ و کوژ ند  .
برای اشیا هم شاپور کال و کژ و کوژ است .این کشمکش و چالش میان تماشاگر و تماشایی آن سا ن ادامه دارد
 تا همدیگر را تصحیح کنند اما دوام انحراف و دگرگونی است که به خلق کاریکلماتور ها می انجامد
 و دگرگونی و انحراف های تازه را موجب می شود
این جا تصحیح  انکار می شود و غلط  ها رایج و ارجح می ماند
فواره  را سر پا گرفتم
ابر می گریست
ابر در خودش بارید
ابر پاره پاره نشان می دهد که در آسمان هم فقر  دارد
ماهی از قطرات  بالا رفت
ابر ، باران کال
آب تنی ماهی یک عمر  می کشد
ماهی ها در آب می میرند 
ماهی منزوی در دریا هم تنگش را ترک نمی کند 
ماهی به فواره به چشم آسانسور نگاه می کند
فواره از خودش آبشار می سازد
ماهی نسبت به آب اعتیاد مرگباری دارد
.
پرویز شاپور اهل معنی است
او می خواهد جهان و محتوای آن را معنی کند تا با آن ها معنی شود
معنی در قاموس شاپور اما با قاموس لغات متفاوت است و این همه ی راز و رمز خلاقیت اوست
شاپور گهگاه مثل سو ر رالیسی های خودکار به سراغ لغت ها می رود اما  گاه هم اسیر دام آن ها می شود
این اسارت از سر نا آگا هی نیست اما به دلیل نا خود آگا هی است
و همین است که چرخ کار او را با کلمه او به حرکت وا می دارد
قطره اشکم با دانه باران ازدواج کرد
قطره باران پشتوانه اقیانوس است
قطره باران ضربان قالب ابر است
اقیانوس در قطره باران غرق شد
قطره باران فاصله آسمان و زمین را چکه می کند
قطره باران پشتوانه اقیانوس است
قطره باران بازیگوش بین زمین و آسمان به تماشای رنگین کمان نشسته بود
قطره باران اقیانوس تک سلولی است
قطره باران به عیادت اقیانوس آمد
هر قطره باران اقیانوس کوچکی است
در هر قطره اشکم یک اقیانوس نهفته است
آب از نژاد قطره باران است
قطره باران منزوی در اقیانوس هم تنهاست
ناودان با قطرات باران سخن می گوید
قطرات باران در ناودان پر گویی می کردند 
قطره بارانی که در دریا  می افتد  شنا بلد نباشد غرق می شود
اقیانوس کلکسیون قطرات باران است
در اقیانوس را گشودم تمام قطرات باران به آسمان صعود کردند 
در خشکسالی اقیانوس تبدیل به قطره باران می شود
قطرات باران ابر را گریستند
.
...در کارهای شاپور گاه به نظر میرسد که او در پی نشانه هاست و نشانه شناسی را هدف دارد
زبان البته دستاویز و دستاورد اساسی اوست زیرا شاپور یک زبا نباز حرفه یی است و ارشاد زبانبازان معاصر .
 اما او در پسزمینه یی از فرهنگ و نیز تاریخ بدان می پردازد
 و با رندی به طنز در می آمیزد. هم او همیشه اعتراف می کند که عاشق ور رفتن با لغات است و این سرگرمی
 .همیشه ی طنز پرداز زبانباز ما ست
زبان کمتر در تحریف است که معنی و مفهوم تازه می یابد .شاپور اما مانند مستنطقی پر حوصله  مو را از ماست می کشد و دهان کلمه را باز می کند یا مثل مامایی کارکشته او را می زاید .او هیچ گاه به یک یا دو نوزاد کفایت نمی کند و فرزندان متعددی را متولد می کند که غافلگیر کننده است ،حتا برای خود او ،زیرا دست بر دا ر نیست و
همچنان به دنبال باقیش می گردد و از همه سو گرداگرد لغت های محبوبش می گردد اما هرگز قانع نمی شود
شبنم قطره اشک گل است
ابر قطره بارانی که به عظمت اقیانوس گریست
اقیانوس سرگرم شمردن قطرات باران بود
گردان بندی از قطرات باران برای دختر دریا ساختم
قطره باران را به محل تولدش پرت کردم
قطره باران در خودش آب تنی می کند
قطرات باران تبخیر شده در بستر رود خشک جریان دارند
تا آخرین قطره باران منتظر رستن گل خواهم مند
قطره باران گام های مرطوب بر می دارد
قطرات باران را با رنگین کمان رنگ می کنم
بوسه های رنگین کمان قطرات باران را رنگی می کند
قطرات باران وقتی رسیدند از ابر جدا می شوند
قطره باران را در باغچه کشتم
.
با مصور کردن اشیا و پدیده ها ، شاپور می کو شد تا یک دوران را نقش زند و با لبخندی شیطنت با ر به ان بخندد
واقعیات او اما در وهم بروز می کند .واقعیت او در واقع هنگام سختی و تلخی شکل می گیرد تا تلنگری برای الهام باشد .هرگز در سرخوشی و شادی کوک نمی شود و گاه هم حتا منتظر نمی ماند تا الهام به او روی آورد. قطب نمایش را بر می دارد و به دریا سر می زند زیرا سر سر کشی دارد و این تمام راز و رمز کار اوست .کشف اتفاق در اتفاق واژه و خطر. خطر کردن هاست که نو آوری را به همراه دارد وگر نه در یوزه گان پخته خوار که در هر در و درگاه
سر گردانند و چشم ها شان  ر ا به دست و دهان دیگران  دوخته اند که چه نوشته اند و چه گفته اند
...
در کشور های صنعتی فواره ها با آسانسور بالا و پایین می  روند
با فواره کلاف آب درست می  کنم
شب هنگام تصویر ستاره را از داخل آب نجات دادم
گل کاغذی با باران می مرد 
اقیانوس از تشنگی هلاک شد
با قطرات اشکم مقدمه یی بر اقیانوس نوشتم
انقدر گریستم که اقیانوس را آب برد
قطره باران آب اقیانوس را بالا آورد
با قلاب ماهیگیری قطره باران را صید کردم
رودخانه سر در پی دریا نهاده بود
قطره اشکم اقیانوس  کوچکی است
قطره اشکم را به دانه باران معرفی کردم
در هر قطره اشکم یک اقیانوس غم نهفته است
آبشار از پلکان بلورین پایین می آید
تصویر گلی که در حوض افتاده بود آب را معطر کرد
ابر پلک مشترک ستارگان است
قطره باران بوی ابر می دهد
ابر پرچم دریاست
قطره باران در دامن دریا بزرگ می شود
.
دریای شاپور یک دریا معناست زیرا ان انحراف از نورم و استاندارد در آن موج می زند و زمین بازی بزرگی فراهم می آورد که می توان کلمات را سر گرم کرد و کلمات با او سرگرم می شوند مثل موج که دائم در حرکت است و دائم همه کس و همه چیز را به حرکت می آورد و ذات استحاله و ، اصل دگرگونی است .مثل معماری که مدام می سازد
دریا ی تشنه رودخانه را بلعید
دریا سرگرم آموختن شنا به قطرات باران بود
دریا با موج به خشکی تنه می زند
دختر دریا قطره باران گریست
.
این ذهنیت خلا ق و نقا د البته گسترده تر از آن است که درطی بیش از بیست سال در  هفت کتاب لاغر و مزین به طرح و رسم و کارتون خلاصه شود و بدین ترتیب ،ترکیبی از زمانه و دوران به دست دهد
از او توقع کارهای بیشتری می رفت که مرگ،مرگ زودرس هنری ، در زمانه آشوب و انکار و دوران تشکیک و پارانویا
مانع دستاوردهای بیشتر شد.آفرینشگر اگر کوتاهی نکند و قانع نشود هیچ کس و هیچ عاملی نمی تواند عمر آفرینشی او را کوتاه کند همچنان که اردشیر محصص هرگز تسلیم خشونت و بیماری یا مهاجرت و تبعید نشد و همیشه پر کار و پر با ر ماند اما در مورد پرویز شاپور هم همین کارنامه ی محدود به خاطر خلاقیت و اصالت آن ارزشی ما نا بر جای می گذارد و غنیمتی است الهام بخش و سر مشق .خاصه آن که او واژه را با خیال و تصویر در می آمیزد و یک کاسه می کند تا همگان را شریک شیطنت ها و بازیگوشی هایش کند
:فرامرز سلیمانی
نقد و بررسی کاریکلماتور پرویز شاپور،گزیده ی بیژن اسدی پور،نشر هنر ١٣٦٩
.
سا ندستین فلوریدا
فوریه ٢٠١٣
برای همسفرم : سعید 

No comments:

Post a Comment