Thursday, February 28, 2013

MBR:SEHD HOSSEIN MIRKAZEMI BOOKSسیدحسین میرکاظمی

سید حسین میرکاظمی SEYD HOSSEIN MIR KAZEMI
شاعر،نویسنده،نویسنده کودکان،پژوهشگر ،ناشر و کتابفروش 
زاده ی گرگان ١٣٢١/١٩٤٢
...، سایه های بوته تمشک ،اژ ینه ،گرگان ،١٣٨٣ ، مجموعه ٥١ داستان کوچک و عکس فوری سفر 
کفچه مار ،اژ ینه گرگان ١٣٨٥
 باغ زیتونی چشم، ا ژ ینه،١٣٨٩-٩٠، مجموعه داستان های کوتاه و بلند 
من و رستم و گرز افراسیاب ،ا ژ ینه ، نقالی ١٠ داستان گرانمایه از شاهنامه ٩٠-١٣٨٩
...
سید حسین میرکاظمی به سال ١٣٢١در گرگان به دنیا آمد.  ا ومعلم دبیرستان ها و  مدرس مراکز تربیت معلم بوده ودر سال ١٣٧٢بازنشسته شده است . در فرودین سال   ١٣٥٨کانون نویسندگان و شاعران را در گرگان تأسیس کرده و  جنگ ادبی  کتاب فصل ،نامه کانون شاعران و نویسندگان گرگان وبعدها فصل گرگان را منتشر کرده است .او هم اکنون مدیر وصاحب امتیاز نشر آژینه در گرگان است .
از سیدحسین میرکاظمی بیش از٢٧ کتاب در حوزه ادبیات داستانی، رمان و شعر به چاپ رسیده است 
آثار سیدحسین میرکاظمی را می توان به حوزه های ادبیات داستانی برای کودکان ، رمان و ادبیات عامه 
تقسیم کرد...
 سید حسین میرکاظمی به عنوان پدر داستان نویسی گرگان ،در حوزه ادبیات داستانی یا قصه نامه کتاب های:" آلامان، گندم شورا، زن و این گمان ،یورت ،سایه های بوته تمشک ،کفچه مار، باغ زیتونی چشم" 
و در حوزه ادبیات داستانی برای کودکان و نوجوانان کتاب های:" مثل عاشورا،چه کسی باور می کند که من فوتبالیست بزرگی هستم؟،پرنده ها چرا به دلخواه نمی خوابند؟،می روم جبهه تا جنگ را تمام کنم،حماسه گوراو غلو و قیراتم ،خانوم کوچولو و آقا خرگوشه ،کبک دری و کبک ها ، مادرها تمام شدنی نیستند" 
ودر ادبیات عامه  کتاب های:" قصه هایی از ترکمن صحرا ،افسانه های مازندگان، افسانه های شمال،افسانه های دیار همیشه بهار،چهل گیسو طلا،قصه های مردم مهربان، ٣٣قصه از سرزمین ایران" را به چاپ رساند.
از این نویسنده منتشر می شود:
پیرهن نوروزی،عیدی نوروزی،داستانی برای کودکان 
مامان درمان 
رمان :باران سر وقت می برد 
رمان ؛ سرا خوش آمدی 
افسانه ها،هم سایه ها ، مجموعه افسانه ها 
شازده دریای خزر و ٢٤ قصه دیگر ، از مجموعه افسانه های ایرانی 
*
کتاب های رسیده به کتابخانه موج:
:سید حسین میر کاظمی 
_کفچه مار ،سه منزل قصه ،تنهایی ، دلهره ، مرگ ،ویرایش دوم ، آژینه ١٣٨٦
تندی نور خورشید چشمم را می زند ، تنم داغ است ،منگ و کرخم . آسمان پر از کلاغ است .قید دیدار امروزم را  با نگار می زنم و شعر های عاشقانه ام گره بر باد زدنی است .
_از متن کتاب 
سایه های بوته تمشک ،٥١ داستان کوچک و عکس فوری سفر ،آژینه،گرگان١٣٨٣
تلخی و سختی زن بودن با منست
می خواهم خودم باشم ، سعی می کنم
-از متن کتاب
باغ زیتونی چشم ،مجموعه داستانهای کوتاه کوتاه و بلند ،آژینه ، گرگان ١٣٨٩-٩٠_
زن چشماچشم به باغ پر درخت و جوبارش دا.شت  ساعت دل انگیزی بر سبزه ی جوبار ، کتابی از او شنیده بود:
" مجنون چندین روز طعام  نخورده بود .آهویی دام او افتاد . اکرامش روزها کرد و گفت از او چیزی به لیلی می ماند .
_از متن کتاب _
_ من و رستم و گرز و افراسیاب ،نقالی ١٠ داستان گرانمایه از شاهنامه ،آژینه ١٣٩٠

1 comment: