Saturday, January 12, 2013

هوشنگ چالنگیA*SH*N*A:HUSHANG CHALANGI



Hushang Chalangi,also Hooshang Chalangiهوشنگ چالنگی 
A*SH*N*A
شاعر 
زاده ی ٨ مرداد ١٣١٩ مسجد سلیمان ,همچنین ١٩ مرداد ١٣١٩؟

هوشنگ چالنگی درمسجدسلیمان به دنیاآمداوازسال١٣٥١ساکن اهوازشد.چالنگی بانام((چالنگ)) بامجله ی توفیق کارطنزمی نوشت وتا پیش ازسال ١٣٤٠غزل و
دو بیتی هایش درمجلات جوانان و اطلاعات بانوان چاپ می شد درشعرنوکسی شد که زنده یاد احمد شاملو گفت؛ شعرچالنگی چون کوچ ایل عشایر، مخاطره برانگیز است.
از بنیانگذاران حلقه ی میتراییک/از بانیان "شعر دیگر"/ازامضا کنندگان بیانیه ی "شعر حجم"/پایه گذار شعر"موج ناب"
خط تاثیر گذاریهوشنگ چالنگی ...که از یکسو بر شاعران حجم و از جمله بر یداله رویایی تاثیر گذارده و از سوی دیگر در مسجد سلیمان امتداد یافت و تاثیر عمده یی در حمید کریم پور (آریا آریا پور ),هرمز علی پور, سیروس رادمنش, یار محمد اسد پور و سید علی صالحی نهاد که منجر به پیدایش موج ناب شد,
شعر هوشنگ چالنگی بر شعر مورد میر قید, علی مقیمی, عدنان غریفی و کار برخی از قصه نویسان جوان جنوبی نیز بی تاثیر نبوده است 
-فرامرز سلیمانی,,شعر شهادت است,موج ١٣٦٠,ص ١٢٥
هوشنگ چالنگی دهانی سرود خوان دارد و حضوری ارزنده که همانند حضور او در شعر امروز ایران است 
-همان , ص ١٢٧  
کتاب ها 
"زنگوله ی تنبل"نشر"سالی"١٣٨٣
,آبی ملحوظ,سالی ١٣٨٧
گزیده اشعا ر ,مروارید 



اکنون آرامش مرگ است
و آتشهایی که به من می نگرند

آه که دیگر به پاسخ آنهمه گذشته

باز یافته هایم را می بینم مرگهای پنهان را که با چشمانش افروخت

تا من بگذرم

یک دور به گِردِ جهان



اکنون خفته ام

بر زانوانم است

سهل انگار بر پیشانیم.

زنگوله تنبل ص٨٣






اکنون دیگر
............
اکنون دیگر بیرقی برآبم

چشم می بندم و با گردنم
رعشه هایم را هنجار می کنم
آیا روح به علف رسیده ست
س برگردم و ببینم
که میان گوش های باد ایستاده ام
تا این ماهی بغلتد و
پلک های من ذوب شوند
آه من می دانم
فرو رفتن یال های من در سنگ
آیندگان را دیوانه خواهد کرد
و از ریشه ی این یال های تاریک
روزی دوست فرود می آید و
تسلیت دوست را می پذیرد
اکنون چشم ببندم و کشف کنم
ستاره یی را که اندوهگینم می کند.

شب چره
.........
اکنون
خاموش ترين زبان‌ها را در کار دارم
با پرنده ای در ترک خويش
که هجاها را بياد نمی‌آورد
می‌رانم


می رانم

از بهار چيزی به منقار ندارم
از شرم منتظران به کجا بگريزم

هر شب
همه شب
در تمامی سردابه های جهان
زنی که نام مرا به تلاوت نشسته است


ای آبروی اندوه من
سقوط مرا اينک! از ابر ها بيبن
- چونان باژگونه بلوطی
که بر چشم پرنده ئی-


بر کدامين رود بار می راندم
هر روز
همه روز
با مردی که در کنار من
مه صبحگاهی را پارو می کرد


در آواز خروسان
هر صبح
همه صبح
به کدامين تفرج می رفتم
با لبخنده ای از مادر
که به همراه می بردم


اينک شيهه اسب است که شب چره را مرصع می کند
و ترکه چوپانان
که مرا به فرود آمدن علامتی می دهد.



  بررسی شعر هوشنگ چالنگی وتاثیرآن بر جریانهای شعری دهه های ۵۰تا۷۰








شعر معاصر ایران برآیند دگرگونی در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ارزش های فرهنگی است و ریشه در انقلاب مشروطه و رخدادهای پیش و پس از آن دارد. شعر نو، با زمان آگاهی نیما یوشیج و درک این دگرگونی ها، پدید آمد، به بار نشست و در زمانی اندک، با وجود مقاومت برخی سنت گرایان، شاعران بسیاری این سبک سرودن را پی گرفتند. آزمون و آموزه های نیما که دگرگونی فرم و روی آوردن به درون مایه های تازه را در پی داشت، در نسل پس از او به نوشدنی تازه انجامید و از جمله می توان به شعر سپید اشاره کرد که خود نوعی فراروی از سنت شعر نیمایی بود.

آغاز دهه ی چهل شمسی و سر برآوردن شاعران جوان، با پیدایش «موج »ها و شیوه های تازه ای در سرایش شعر همراه بود. طرح و نام گذاری شعرهای احمدرضا احمدی  با عنوان «موج نو» از سوی برخی منتقدان هم چون اسماعیل نوری علاء، سرآغاز گسترش شعر بی وزن در میان نوآمدگان و علاقه مندان شعر معاصر به شمار می آید. شاعران تازه نفسی هم چون یدالله رویایی، هوشنگ چالنگی، هوتن نجات، بهرام اردبیلی، حمید عرفان، بیژن الهی، سیروس آتابای و ... به این موج شعری پیوستند.
در ادامه ی این دهه و دهه ی بعد، به یمن مجلات و جُنگ های ادبی فراوان و تاثیرگذار، موج نو و شعبه هایش جریانی چیره و پُرخواهنده بود. از دل این جریان، «شعر دیگر»، «شعر حجم»، «شعر پلاستیک» و «موج ناب» سر برآوردند.
هوشنگ چالنگی از جمله شاعران نام آشنا و البته گوشه گیر موج نو بود که نامش با شعر مدرن معاصر فارسی پیوند خورده است. کمتر اثر تحقیقی ای درباره ی شعر دهه های چهل و پنجاه شمسی نوشته شده که از چالنگی به عنوان یکی از پیشگامان شعر آوانگارد فارسی نامی نبرده باشد. چالنگی متولد1320 خورشیدی در مسجد سلیمان است. وی ابتدا به شعر سنتی (غزل) روی آورد و در ادامه جذب شعر نیمایی شد و از نیمه ی دوم دهه ی چهل که به تهران عزیمت کرد، جهان تازه ای در شعرش نمودار شد. در این زمان، آشنایی اش با بهرام اردبیلی، بیژن الهی، محمود شجاعی و فیروز ناجی - جمعی که بعدها به «شعر دیگر»ی ها معروف شدند - به دگرگونی در نگاه، زبان و تنوع چشمگیری در شعرهایش انجامید (معمار، 1382: 47 و اسدی کیارس، 1382: 2).
در سال های 1346 و 1347، احمد شاملو چند شعر از هوشنگ چالنگی در نشریه ی خوشه چاپ کرد که می توان به گونه ای تعهدمندی و جامعه گرایی رقیق در آن ها پی برد. شاملو، به رغم آن که چالنگی به دلایلی در شب های شعر خوشه شرکت نکرد (معمار، 1382: 50)، شعرهای «صبح خوانان»، «شب چره»، «میراث» و «اکنون کدام مذهب» را از او در «کتاب خوشه» به چاپ رسانید. شعرهای او در نشریه خوشه و هم چنین کتاب خوشه، نشان دهنده ی این موضوع است که زیبایی شناسی و ذهن و زبان حاکم بر این شعرها، متفاوت تر با آن چیزی است که به شعر شاملویی مشهور اسـت و اغلب آثارِ کتاب یاد شده - جز شعرهای چالنگی - زیر نفوذ ذهن و زبان شاملو سروده شده اند. چالنگی تا سال 1380 کتابی چاپ نکرد. در این سال، نشر «سالی» گزیده ای از شعرهای 1347 تا1350 او را با نام «زنگوله ی تنبل» منتشر کرد.
 چالنگی و «موج نو»، «شعر دیگر» و «شعر حجم»
جریان موج نو در شعر معاصر، با احمدرضا احمدی شناخته شده است. چاپ و انتشار نخستین دفتر شعر وی با نام «طرح» در سال 1341، سرآغاز این موج به شمار می رود. از آغاز دهه ی چهل، برخی از شاعران جوان، بی توجه به دستاوردهای شعر سنتی و پیشنهادهای نیما یوشیج و شعر نو، به شعری بی وزن روی آوردند که موج نو نام گذاری شده است (باباچاهی، تیر 1367: 32). جریان موج نو «در مقایسه با جریان شعر سنت گرا، شعری بود سنت گریز یا حتی سنت ستیز، و در مقایسه با شعر نو یا نیمایی، شعری بود به اصطلاح مدرن؛ شعری که شعر نو نیمایی پیش از خود را کهنه می انگاشت.»  (حسین پور چافی، 1384: 290) شعرهای احمدرضا احمدی بی درنگ با مخالفت هایی رو به رو شد، اما سه سال بعد، با انتشار کتاب «روزنامه ی شیشه ای» احمدی و نیز مقاله ی مهرداد صمدی در «جُنگ طرفه» این نوع شعر بیش تر شناسانده شد و پا گرفت (اسماعیل نوری علاء، 1348: 303).
موج نو که با دفاع پرشور اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی و چند تن دیگر جان گرفت، در دهه ی چهل، با پذیرش گسترده ی جوانان سنت­گریز و تجددطلب رو به رو شد (حسین پور چافی، 1384: 300-299) و هر روز بر سیل سرایندگان شعر بی وزن و در بیش تر موارد تعهدگریز موج نو افزوده می شد. چالنگی، به همراه احمدرضا احمدی، یدالله رویایی، پرویز اسلام پور، سیروس آتابای، هوتن نجات و ... از جمله مهم ترین و فعال ترین شاعران موج نو بودند.
همان طور که خود چالنگی گفته است، آشنایی با چند شاعر جست وجوگر که از دل شعر موج نو سر برآورده بودند، و احساس اشتراک ذهنی و زبانی با آنان؛ به هم سویی، تبادل تجربه و آفریدن شعرهایی انجامید که دستاورد آن، دفترهای «شعر دیگر» و سرانجام شعر حجم بود. یدالله رویایی، بهرام اردبیلی، بیژن الهی، محمود شجاعی و ... از این جمله بودند. شعر آنان به سمت «تجربه اندوزی در ساحت زبان» و «کشف سویه های غریب زبان» گام برمی داشت. چالنگی این تأثیرپذیری و اثرگذاری را در گروه شاعران «شعر دیگر» می پذیرد و ضمن تاکید بر این نکته که زمینه های نوآوری و ابداع، برآیند همین تأثیرات متقابل است (معمار، 1382: 48)، می گوید: «به نظر من، شعر درواقع روندی است به سوی زبان آوری و طریقی است به سمت زیباشناختی که به قول فرنگی ها، استتیک باشد ... شعر، شعر خوب و اثرگذار، تنها در سایه­ی تنومند تجربه و تجربه گری، مطالعه و دانش همراه با استعداد و احساس سرشار شکل می گیرد.» (معمار، 1382: 50-48).
بنابراین، «شعر دیگر» ره آورد هم گرایی شاعرانی بود که در پی متفاوت نویسی و مدرنیسم در شعر بودند. هرچند از نظر بیان و شکل و ساختار، شعرِ شاعران «دیگر» مدرن و تازه بود؛ اما هستی شناسی آنان ریشه در فرهنگ ایرانی داشت (پورمحسن، 1386: 18). شعری که سعی داشت تشخص ویژه ای داشته و منحصر باشد. «شعر دیگر»، به نوعی پس از مصاحبه ها و مقالات یدالله رویایی و هم نشینی گروهی از هنرمندان رشته های مختلف، به «شعر حجم» و صدور بیانیه ی آن در زمستان 1348 شمسی انجامید.
هوشنگ چالنگی، از شاعران هسته ی مرکزی «شعر دیگر» بود و شعر دیگری ها، هسته ی شاعرانه ی شعر حجم شدند. چالنگی بیانیه ی شعر حجم را بدون امضا تایید کرد (لنگرودی، 1378: 739 و معمار، 1382: 48). یکی از زیباترین و متعادل ترین نمونه های شعر دیگر و به نوعی شعر حجم، در شعرهای چالنگی نمود پیدا کرده است.
 «موج ناب» و هوشنگ چالنگی
 موج ناب، جریانی در شعر معاصر فارسی بود که در نیمه ی دوم دهه ی پنجاه شمسی از میان آثار تعدادی از شاعران جوان مسجدسلیمان سر برآورد. این موج چند سالی به عنوان مهم ترین شعبه ی شعر مدرن و آوانگارد فارسی در محافل ادبی و نشریات، زبان زد بود. رخداد انقلاب 57 و به دنبال آن جنگ تحمیلی، باعث شد موج ناب نتواند یک جریان ماندگار در شعر معاصر فارسی باشد.
 منوچهر آتشی، عنوان شعر ناب را بر شعر آریا آریاپور، هرمز علی پور، سیدعلی صالحی، یارمحمد اسدپور و سیروس رادمنش گذاشت که همگی اهل مسجد سلیمان بودند. از میان شاعران «موج ناب»، نخست شعرهای آریا آریاپور در مجله ی تماشا - از انتشارات رادیو و تلویزیون پیش از انقلاب- به چاپ رسید. آتشی در برنوشتِ شعرهای آریاپور در شماره ی سی صد و سوم این مجله  به تاریخ چهاردهم اسفند 1355 شمسی چنین می نویسد: «سخن بر سر شعر بی وزن یا باوزن نیست - که حدیثی است کهنه-  اینک و این جا، سخن از شعر ناب است، در بیانی فشرده، که حشو را به غیبت می نشینند. شعری از "حس"ها و چگونگی گره خوردنشان با نشانه ها که عناصر طبیعت باشد. اما در این جا، عناصر طبیعت نیز چنان با خیال و حس می آمیزند که بازشناخت شان از کلام دشوار است.» (آتشی، 2535: 12). وی سپس تا نزدیکی های بهمن 57 شعرهای دیگری از شاعران پیش گفته، زیر عنوان موج ناب چاپ کرد و در تشویق و تبلیغ این گونه شعر یادداشت هایی نوشت. افزون بر شاعران مسجد سلیمانی، کم کم شاعران دیگری از سراسر ایران به این موج پیوستند و شعرشان با عنوان ناب منتشر شد. شاعرانی همچون: فرامرز سلیمانی، فیروزه میزانی، مهین خدیوی، قاسم هاشمی نژاد. از مهم ترین ویژگی های شعر موج ناب، می توان به نداشتن رویکرد اجتماعی در شعر، فردگرایی، توجه به عناصر و واژگان بومی، خطه گرایی، فوریت و ایجاز، لحن عاطفی، تصویرگرایی، کشف روابط جدید و تجریدی میان اشیاء و ایجاد تصاویر سوررئالیستی، گریز از وزن و گرایش به زبان نثر و تأکید بر تقطیع ویژه، دوری جستن از کلمات عادی و روزمره و فاصله گرفتن از مسائل روز (باباچاهی، 1380: 914) اشاره کرد.
      نام هوشنگ چالنگی با «موج ناب» گره خورده است. می توان ادعا کرد، کمتر گفت وگو، گفتار یا نوشتاری درباره ی این جریان شعری یافت می شود که در آن نامی از چالنگی به میان نیامده باشد. تمامی پژوهشگران در نوشته های خود از تأثیر او بر «موج ناب» سخن گفته اند. از شاعران ناب سرا، برخی منکر هرگونه تأثیر او شده اند و برخی دیگر، کاملاً از حضور او در مسجدسلیمان و حشر و نشر با وی و تأثیرپذیری از سلوک شعری چالنگی یاد کرده اند.
همان طور که گفته شد، دیدگاه پژوهندگان و منتقدان شعر معاصر در این زمینه از منظری یک دست برخوردار است. آن ها همگی بر این عقیده اند که حضور چالنگی در جنوب؛ نوع سرایش و سبک شعری او – که اگرچه از موج نو، شعر دیگر و شعر حجم مایه داشت- بر شکل گیری شعر شاعران آوانگارد مسجدسلیمان تأثیر مستقیم داشته است.
محمد حقوقی در این باره نوشته است: «در شعر گروهی که به تبعیت از زبان و بیان هوشنگ چالنگی به نوشتن آغاز کردند، این انعطاف ]انعطاف در زبان[ را بیش یا کم می توان دید. اما ای کاش به خلاف این شاعر که هیچ گاه به طور متداوم حضور خود را در عرصه ی شعر اعلام نکرد، امثال هرمز علی پور، آریا آریاپور، یارمحمد اسدپور، سیدعلی صالحی، سیروس رادمنش و... در طول سال های آینده از توجه به اصل تداوم غافل نشوند.» (حقوقی، 1371: 58). منتقد و پژوهشگر دیگری در این باره نوشته است: «موج ناب... با شعر چند شاعر جوان پیدا شد؛ شاعرانی که عموماً اهل مسجدسلیمان و تحت تأثیر هوشنگ چالنگی (شاعر مهم موج نو) بوده اند.» (لنگرودی، 1378: 428). آتشی نیز بر این باور بود که تجربیات هوشنگ چالنگی در شعر بی وزن، سرمشق شاعران موج ناب در سرودن شعرهای بی وزن شده است (آتشی، 15 بهمن 2536: 25).
هوشنگ چالنگی خود در گفت وگو های اندکی که با او صورت گرفته است، این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را رد می کند. وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اثرگذاری اش بر موج ناب، با رد هرگونه مشارکت در مباحث و هم فکری های شاعران موج ناب، می گوید: «من اصلاً آن موقع ]زمان شکل گیری موج ناب بین سال های 55 تا 58[ در تهران بودم یا به عنوان معلم در شهرکرد بودم. بعد از دوره ای که صفحات شعر «تماشا» را فیروز ناجی اداره می کرد، مدیریت این صفحات بر عهده ی منوچهر آتشی بود. این ها با [فرامرز] سلیمانی جمع شدند که در رأس شان برای حمایت و اصطلاحاً لانسه کردنشان آتشی بود...» (پورمحسن، 1386: 15).
شاعران موج نابی درباره تأثیرپذیری از هوشنگ چالنگی دیدگاه های گونه گونی دارند؛ برای مثال سیدعلی صالحی –کم و بیش- و سیروس رادمنش به کلی منکر هرگونه رابطه، حشر و نشر و تأثیرپذیری از سلوک و تجربه ی شعری چالنگی هستند. سید علی صالحی با اشاره به این نکته که باید محمل ها و مولفه های کلی شعر موج ناب را در موجزگویی گویش بختیاری جست وجو کرد؛ و ضمن رد تاثیرپذیری این موج از شعر حجم و دیدگاه های یدالله رویایی، تاثیری فرعی برای نفوذ زبان چالنگی بر زبان ناب سرایان قایل است. صالحی، خلاقیت چالنگی و ذهنیت و زبان او را نیز به همان آبشخور قومی وابسته می داند (کریمی، 1382: 8). رادمنش نیز در گفتارها و نوشتارهای خود بر این باور بود که «اشتباه» منتقدان درباره تأثیرپذیری از چالنگی، صرفاً درنتیجه ی اشتراکاتی چون قومیت و جغرافیای مشترک است (مرادی، 1386: 5).
هرمز علی پور، گاهی به کم رنگ جلوه دادن تأثیر چالنگی بر شعر شاعران موج ناب، پرداخته است (محیط، 1383: 3) و گاهی از علاقه و شیفتگی این شاعران به شاعران «شعر دیگر» به ویژه شاعر هم شهری شان چالنگی که از ارکان «شعر دیگر» بود، سخن به میان آورده است (قنبری، 1379: 7).
از میان شاعران موج ناب، تنها یارمحمد اسدپور، نزدیک به سه دهه، بر این عقیده پای فشرده است که حشر و نشر او با هوشنگ چالنگی و تغییر در نحوه ی گویش و سرایش او هسته ی اولیه ی پدید آمدن رفتار زبانی و هستی شناسی جدید شعر موج ناب را فراهم آورده است.
هر چند چالنگی -همان گونه که یاد شد- به روشنی و با فروتنی تمام، هرگونه رابطه با شاعران موج ناب و ناگزیر تأثیرگذاری بر آنان را نمی­پذیرد، اما یارمحمد اسدپور در این باره می گوید: «روزگار، سال 55 بود و جوانی، فصل شورانگیز عمر، ]در[ دید و بازدید من با هوشنگ چالنگی به نوعی گویش شعر رسیدم که آن را با دوستان شاعرم آقایان هرمز علی پور، سیدعلی صالحی، سیروس رادمنش و آریا آریاپور در میان گذاشتم.» (موسوی، 1378: 4).
نگارندگان این مقاله نیز بر این باورند که بی تردید شعر شاعران موج ناب از شعر هوشنگ چالنگی – فارغ از حشر و نشر یا عدم مراوده با وی در آن زمان- تأثیر پذیرفته است. گفتیم که هوشنگ چالنگی از گروه شاعران «شعر دیگر» بود. دو دفتری که این شاعران منتشر کردند، ازجمله ی امروزی ترین سویه های شعر معاصر به شمار می آید. چالنگی در این دفترها، شعرهای درخشانی دارد. ناب سرایان نیز در اغلب گفت­وگوهای خویش علاقه ی خود را به «شعر دیگر» پنهان نمی کنند، بلکه به صراحت از مرور و خوانش چند باره ی این شعرها سخن گفته اند (موسوی، 1386: 4 و قنبری، 1379: 7). یکی از زیباترین و متعادل ترین نمونه های «شعر دیگر» و به نوعی شعر حجم در شعرهای چالنگی تجلی پیدا کرده است.
به منظور نشان دادن گوشه هایی از تاثیرپذیری شاعران موج ناب از شعر چالنگی در برخی زمینه ها مانند توجه به واژگان و عناصر بومی، گرایش به زبان نثر، هنجارگریزی در نحو زبان و حس آمیزی و تاکید بر تقطیع متفاوت سطرهای شعر و ... موارد زیر را مرور می کنیم:
 کاربرد واژگان و عناصر طبیعت زادبوم
جهت گیری شعر چالنگی در نیمه ی دوم دهه ی چهل به سمت نوعی توجه به  واژگان و عناصر طبیعتِ زادبوم خود است:
بر صخره ها سرِ اسبان/ هر لحظه بنفش ترست/ از سموم ماه
(زنگوله ی تنبل، ص43)
چگونه غافلگیرم می کنند/ علف های کوه/ ماه ها که پنهان به ناخن هایم می تپند/ چگونه مرا می نگرند/  شبپره های گورها
(زنگوله ی تنبل، ص73)
 پاره هایی این گونه از شعر چالنگی که بیان گر توجه او به عناصر زیست بوم خویش است، بعدها از ویژگی های اصلی شعر موج ناب به شمار می رود و آنان با بسآمد بالاتری واژگان زادبوم خود را به کار بستند:
بگذار/ همیشه از نیاز ستاره/ بماند/ دینی به گردن ماه/ که نازک تر از/ زانوان علفی/     می لرزد/ (سید علی صالحی، مجله ی تماشا،  شماره ی 325، 22 مرداد2536: ص20)
 دلتنگی اش/ بوی علف دارد و رطوبت زنگوله/ اینجا گیاهش دل می سپارد به/ تغزل نسیم/ و خواب کودکانه اش/ سوغات گهواره است/ تبسمش/ در مرگ گوسپندی/ به غارت می رود این جا./ و گندم/ هنوز هم/ امیر گیاهان است
(هرمز علی پور، مجله ی تماشا،  شماره ی 331، 2 مهر2536: ص80)
 حس آمیزی
 برمی خیزد پروانه ی پشیمان/ بی آنکه بنوشم اش...
 (زنگوله ی تنبل، ص 48)
 سمور/ من که بمیرم/ ماه را بچر.
 (زنگوله ی تنبل، ص 34)
 بنویس؛/ از جنگل/ تا جنگل،/ صدای سبزی در کف گوش هاست
(سید علی صالحی، تماشا، سال هشتم، شماره ی 387، 27 آبان 1357، ص 20)
 فرود دشنه میان دو کتف دل/ صدای قدیم مرا پاره می کند
(آریا آریاپور، 1359: 36)
 گرایش به زبان نثر و شعر بی وزن
 همواره او که بر صخره می رود/ از شبنم محصورست/ و هذیان گوزن/ در یا ل های یخ فراموش می شود
(زنگوله ی تنبل، ص37)
 ماه/ با گوش های نحیفش/ جولانی شکننده دارد/ این مهتابِ لال/ برای خون من سر تکان می دهد/ و این گوزن/ که شاخ را به مصاف رود می برد/ نمی بیند
(زنگوله ی تنبل، ص30)
 تا حضور همیشه ی خورشید/ از زخم ها می گذرم/ و می پذیرم / که در گفت وگوی آب و آتش هلاک شوم/ همین لحظه که گل/ کنار شب سیاه می شود
(آریا آریاپور، 1359: ص36)
 نه!/ من پر می کشم/ و به شیوه ی صبح/ از گلوی خشک این شب تیره/ گذر خواهم کرد/ تا پروانه ای بجویم/ که به گرد خون سبزم گردش کند
(یارمحمد اسدپور، 1360: شعر شماره ی 9)
 تاکید بر تقطیع متفاوت سطرهای شعر
 هوای/ غوطه ندارم/ در کلافی از/ جاده ها/ با این همه/ کوفتگی/ بر دوش/ پس بگذاریدم/
چون/ چیزی/ نهاده/ کنجی/ و فراموش ...
                      (هوشنگ چالنگی، مجله ی تماشا، سال چهارم، شماره ی199، 29بهمن1353، ص25)
 از ابرها/ به زیر/ که/ می آیم/ و دیدگان مرگ/ مرا نمی بیند/ که جان اختران دارم/ از آسمان که می آیم.
(هرمز علی پور، نرگس فردا، ص70)
 دیگر بار/ از اقلیم بی علف/ ستارگان بی ساحل را/ من/ به خانه می برم/ با دستی به گریه و/ دلی/ بسان آب.
 (سیروس رادمنش، تماشا، سال هشتم، شماره ی 384، 15 مهرماه 1357، ص 23)
 به هر روی، حتی اگر بپذیریم این شاعران، با چالنگی دیداری نداشته  و چیزی از او نیاموخته اند، از شعرهای او در این دو دفتر، سرمشق گرفته اند. به طور کلی زیباشناسی شعر ناب، در ادامه جریان های دهه ی چهل شعر فارسی تعریف می شود و بیشترین بهره ی آنان از «شعر دیگر» و شعر حجم است. لحن خاص، توجه به ساخت و فرم شعر، توجه به عناصر طبعیت زادبوم و ... مباحثی هستند که شاعران «ناب» با ژرف نگری در شعر نسل پیش از خود به آن دست یافتند. البته درخصوص تأثیرپذیری شاعران موج ناب، نام شاعر دیگری نیز مطرح است: مجید فروتن. چند تن از شاعران و پژوهشگران شعر خوزستان و از جمله یارمحمد اسدپور بر این باورند که شعر مجید فروتن در دست یابی «ناب سرایان» به گویش خاص  شعری شان مؤثر بوده است (حلالی، 1377: 3-2). مجید فروتن، خود،  در گفت وگوهایی بر این نکته پای می فشارد (فروتن، 1377: 7). اما وی نیز از جمله شاعرانی است که از چالنگی تاثیر پذیرفته است.
یکی از منتقدان شعر معاصر درباره ی تأثیر چالنگی بر جریان های شعر معاصر نوشته است: «[شعرِ] هوشنگ چالنگی از یک سو بر شاعران حجم و از جمله (و با تاکید) بر یدالله رویایی تأثیر گذارده و از سوی دیگر در مسجدسلیمان امتداد یافت و تأثیر عمده ای بر حمید کریم پور (آریا آریاپور)، هرمز علی پور، سیروس رادمنش، یارمحمد اسدپور و سیدعلی صالحی نهاد که منجر به پیدایش "موج ناب" شد. شعر هوشنگ چالنگی بر شعر مرید میرقاید، علی مقیمی و عدنان غریفی و کار قصه  نویسان جنوبی بی تأثیر نبوده است.» (سلیمانی، 1360: 125). شمس لنگرودی نیز در تاریخ تحلیلی شعر نو با معرفی چالنگی به عنوان یکی از شاعران مطرح، اثرگذار و در عین حال منزوی موج نو، حضور او را در جنوب ایران، در دهه ی پنجاه، باعث پیدایش جریانی از موج نو به نام شعر ناب دانسته است؛ جریانی که پایگاه اصلی آن در مسجدسلیمان بود (لنگرودی، 1378: 597).
سبک شعری هوشنگ چالنگی
اکنون برخی از مهم ترین ویژگی های شعرِ هوشنگ چالنگی را در سه سطح فکری، زبانی و ادبی بررسی می کنیم:
 سطح فکری
1- اعتراض در شعر با جهت گیری به سمت قلمروهای شخصی
شعر موج نو، اساساً شعری بود که از هرگونه تعهد و برگزیدن لحنی که سویه های اجتماعی داشته باشد، گریزان بود. شعر پیروان این موج و شاخه های برآمده از آن، در پی تشخصی بود که از ساختار و فرم شعر برخیزد، نه شعری که پهنه ی بروز مفاهیم سیاسی- اجتماعی باشد. در این میان، شعر چالنگی در بسیاری از موارد آمیخته به لحنی معترض است و گونه ای تعهدگرایی را می توان در شعر او دید. این نکته قابل یادآوری است که اعتراض چالنگی، پدیدارهای بیرونی ویژه ای را نمایش نمی دهد. اعتراض او، اعتراضی است از خود، در خود و با خود. می­توان گفت، برخلاف فضای غالب شعر دهه ی چهل که به دنبال نوعی رستگاری عمومی بود، شعر چالنگی بیشتر در پی رستگاری شخصی است. چالنگی خود بر اجتماعی بودن شعرش تأکید دارد و می گوید: «شاملو شعر مرا بنا به اجتماعی بودن آن و نوع تعهد خاصی که در آن مشخص بود قبول کرد و ]در نشریه ی خوشه[ به چاپ رساند.» (معمار، 1382: 48).
     برای مثال پاره هایی این گونه در شعر چالنگی زیاد دیده می شود:
 آنجا که می ایستی/ حکایت جان هایی ست/ که در انتظار نوبت خویشند/ تا گر گیرند؟
                                                            (زنگوله ی تنبل، ص52)
 هر چه هست، شعر او کاملا با معیارها و آرای پیروان شعر حجم که می خواستند اثر ادبی فارغ از ارجاع بیرونی باشد، برابری ندارد و در هر حال شعری است که خصلت های اجتماعی را - اگر چه کم رنگ - در خود حفظ کرده است:
 چگونه از باد و باران می آمد/ و بر گرمی اجاق جای می گشاد/ دستی که ترکه های به ناحق خورده بود!
 (مجله ی خوشه، سال دوازدهم، شماره ی35، 30 مهر1346، شماره ی صفحه ندارد)
 خواب از نژادی دشمن است/ که تا دیده برهم می نهم/ عریان ترین خنجر را بر گلوی دوست می بینم.
                   (مجله ی خوشه، سال دوازدهم، شماره ی38، 21آبان1346، شماره ی صفحه ندارد)
 ۲- چیره بودن گونه ای بینش تقدیری در شعر
چالنگی در بسیاری از شعرهایش، شاعری فرزانه جلوه می کند و لحنی حکیمانه در سروده هایش دارد. منتقدی نوشته است: «در شعر او... همه چیز قبلاً رخ داده و شاعر به خوبی از آن ها آگاه است و واقعه، هیچ نقطه ی مبهمی را برای او باقی نگذاشته است؛ با یقین و آسودگی فرزانه ی پیر که دیگر چیزی در این جهان به حیرت اش نمی افکند، شعرش را می سراید.» (صراف، 1381: 110). شاعر همواره با قطعیت و محتومیتی مسلم از رخدادها خبر می دهد:
 آه من می دانم/ فرو رفتن یال های من در سنگ/ آیندگان را دیوانه خواهد کرد/ و از ریشه ی این یال های تاریک/ روزی دوست فرود می آید و/ تسلیت دوست را می پذیرد.
                                                (زنگوله ی تنبل، ص10)
 تو پرنده ی نقره گون/ و گل های صخره را نخواهی دید...
(زنگوله ی تنبل، ص 6)
 3- توجه به عناصر زادبوم
طبیعت گرایی چالنگی، باعث شده است تا عناصر و واژگان بومی و اقلیمی به شعر او راه پیدا کند؛ واژگانی مانند: صبح، کوه، گور، سایه، اسب، ابر، خزه، ستاره، ماه، مه، فرشته، گل، یال، بلوط، شیهه، بهار، آفتاب، هاله، علف، رود، هیمه، ایل، مادیان و... در ترکیب و تناسب با برخی تصویرهای شعرش، نوعی فضای رقیق بومی را برای خواننده می آفریند. این ویژگی ، بعدها با قوت و شدت بیش تری به سرمشقی برای شاعران «موج ناب»  بدل شد.
در کشف و شهود چالنگی و گزارش گونه هایش برتری ناخودآگاه بر خودآگاه او، به حضور نمادهای ذهنی و استفاده از طبیعت، اشیا و عناصر ملموس طبیعی زیادی در شعرش انجامیده است. (قاسمی، 1379: 112-100). «اما این ناخودآگاه بیش از آن که فردی باشد، گویی "کهن الگویی" است برخاسته از روان جمعی؛ روان جمعی قومی چالنگی. به همین خاطر هم عناصر زیست بوم اش به شدت در شعر او حاضرند.» (محیط، 1382: 5).
 ستاره ها به جامه هامان اندوهگینند/ و من آن جایم عریان و دوست دارنده/ و می گریم که رود تو را به ستاره ها برده ست/ من آن جایم به حومه­ها که اسب ها/ به شهرهای روشن می ریزند...
                                    (زنگوله ی تنبل، ص66)
 سطح زبانی
1- آشنایی زدایی در نحو کلام و خلق حس آمیزی های تازه
شعر دهه ی چهل شمسی میان دو جبهه ی شعر محتواگرا و شعر مدرن در نوسان بود. شعری مدرن که از نظر جمال شناسی ریشه در ترجمه ی شاعران غربی، به ویژه شاعران فرانسوی داشت و با موج نو به عرصه ی عمومی آمده بود. شعر چالنگی یکی از متعادل ترین و در عین حال بهترین نمونه های شعر مدرن فارسی است که از ویژگی آشنایی زدایی در نحو و ایجاد حس آمیزی های تازه بهره می برد:
 دیگر نـه خواب       نـه مرگ/ که طنین کلاغان در تنگه هایم/ سمور/ من که بمیرم/
ماه را بچر.
                                     (زنگوله ی تنبل، ص 34)
 ابریشم اتفاق/ بافته با گذشتِ بادها/ برمی خیزد پروانه ی پشیمان/ بی آنکه بنوشم اش ...
                                     (زنگوله ی تنبل، ص 48)
 آن آهویی که جوشان می رفت/ مـرد شکارچی را می جست!
   (مجله ی خوشه، شماره ی37، 14آبان1346، شماره ی صفحه ندارد)
 2- گریز از تقطیع های نحوی مرسوم در شعر و تلاش برای تشخص بخشیدن به واژگان
 هوای/ غوطه ندارم/ در کلافی از/ جاده ها/ با این همه/ کوفتگی/ بر دوش/ پس بگذاریدم/
چون/ چیزی/ نهاده/ کنجی/ و فراموش ...
             (مجله ی تماشا، سال چهارم، شماره ی199، 29بهمن1353، ص25)
 سطح ادبی
1- برخورداری از ایجاز در ساحت شعر
کوتاه نویسی، یا به عبارت روشن تر، ایجاز، ویژگی بارزی است که نشان دهنده ی تاکید و توجه شاعر به اقتصاد واژگان، تسلط بر بارهای معنایی واژه و خلق بیشترین فضا با کمترین کلمات است. شعر چالنگی، شعری موجز است. وی همواره بر کارکرد این خصیصه و فشرده نویسی در شعرش تاکید کرده  است. برای مثال، شعری از او تنها هفت کلمه دارد:
 طارمی نسیم/ برای تکیه ی امشبِ/ دلتنگی من.
             (مجله ی تماشا، سال چهارم، شماره ی199، 29بهمن1353، ص25)
 شاعر در این شعر، علاوه بر ایجاز، به گریز از هنجارهای مرسوم تقطیع نیز نظر داشته است. رعایت ایجاز، ویژگی ای است که بعدها شاعران موسوم به «موج ناب» در سروده هایشان، از آن به بهترین نحو بهره جستند. پاره های زیر از شعر چالنگی ویژگی یاد شده را به خوبی می نمایانند:
 پس تو که ای/ به بارانِ درون و بیرون/ مسافر و نیم هوش/ خواب/ در میان بادها/ در گلوی مقابر.
                                                            (زنگوله ی تنبل، ص84)
 آرام تر تویی/ که خورشید به صفرا داری/ برمیایی/ با زنان که پولکِ نوزاد را می مکند.
                                    (زنگوله ی تنبل، ص58)
 2- برخورداری از لحنی تراژیک و اندوهگین
شعر او در موارد زیادی، لحنی تراژیک و اندوهگین دارد؛ اما به قول یکی از منتقدان، همواره روشن نیست که حسرت و دلتنگی شاعر معطوف به چه چیزی است: گذشته ی از دست رفته ی یک منطقه؟ دلتنگی برای دوران کودکی، قبیله ای اضمحلال یافته؟ (صراف، 1381: 110):
 آرام!/ آرام!/ از کوه اگر می گویی/ آرام تر بگوی!/ بار گریه ای بر شانه دارم!
(مجله ی خوشه، شماره ی30، 26شهریور1346، ص48)
 3- آمیختگی لحن شعر به حماسه و تغزل
 با قلبی دیگر بیا/ ای پشیمان/ ای پشیمان!/ تا زخم هایم را به تو بازنمایم/ - من که، اینک!
از شیارهای تازیانه ی قوم تو/ پیراهنی کبود به تن دارم-
(مجله ی خوشه، شماره ی28، 12شهریور1346، شماره ی صفحه ندارد)
۴-بهره گیری از استعاره های تازه در شعر
 می خواهم کلاه از ابرها برگیرم
(زنگوله ی تنبل، ص88)
 صبح که بلرزد/ در گوش ها و جامه دانی کهنه/ من پر خواهم بود/ از چشم های خوابالود.
(زنگوله ی تنبل، ص20)
 اینک منم که شب را سوار بر گاو زرد/ به میدان می آورم
    (مجله ی خوشه، شماره ی28، 23شهریور1346، شماره ی صفحه ندارد)
۵-خلق تصاویر بدیع، نمایشی و فراواقعی
کمتر شعری از چالنگی یافت می شود که یکی از عناصر محوری آن، تصویرگرایی نباشد. به عبارت دیگر، شاعر بسیاری از فضاهای شعرش را به کمک تصاویری که معمولا فراواقعی و سوررئالیستی هستند، ایجاد می کند. کارکرد تصویرگری در شعر او تا جایی است که بخش هایی از شعر را به پاره هایی نمایشی تبدیل می کند. نکته قابل ذکر در این خصوص، زیاده روی نکردن در تجریدی شدن تصویرها و بهره گرفتن از پاره های باورپذیر در مناظر شعر چالنگی است:
 می خواهم کلاه از ابرها برگیرم/ و کج بنشینم به تقلید درختان/ چون ابرها به پشتم بنشینند/ هیچ گذرنده چون من نیست/ رنگباخته و بر دره ها/ خندان به نام خویش/ چون کج شوم و با درختان گیسو به آب دهم...
                        (زنگوله ی تنبل، ص88)
      پذیرفتم/ کلاه از کوه برگیرم و/ فوران غول را تماشا کنم ...
                                                (زنگوله ی تنبل، ص18)
 و وقتی دیوانه می شوم/ و گندم را می گویم/ بعد از من گام بردارد/ به من می گوید/ بخواب/ بخواب ای کودک/ روی زبان این اژدها.
 (زنگوله ی تنبل، ص8)
6- اسطوره گرایی و بازآفرینی اساطیر در شمایل تازه
در شعر چالنگی اسطوره حضوری مداوم و امروزین دارد. میل او به اسطوره، تنها با پرداختن به اسطوره های ایرانی ختم نمی شود، بلکه آمیختن مفاهیم اسطوره ای فرهنگ های ملل و اقوام مختلف از ویژگی های بارز شعر اوست (یوسفی، 15 مهر 1378). از این رو، معماری شعرهای او به گونه ای، درهم تنیدن باورهای اساطیری گوناگون است که شاعر به درستی از آن ها در خدمت پیشبرد شعر سود جسته است. «چالنگی اساطیر را نه بازآفرینی، نه ترمیم می کند، بلکه آن ها را در خدمت نوعی معماری اسطوره ای خاص خود در می آورد؛ یعنی که خلق اسطوره می کند.» (علی پور، 1386: 15). تعهد شاعر در «احضار و تلاقی و تلفیق زمان های نامتجانس و بهره گیری از کیفیت های آرکائیک، اجتماعی، تاریخی و مذهبی» (ساکی، 1382: 4)، گونه ای از باستان گرایی را در شعر او رقم می زند که بعدها در دهه های هفتاد و هشتاد، دست مایه ی بسیاری از شاعران جوان شد؛ تا جایی که یکی از مولفه های شعری بسیاری از شاعران جوان خوزستانی، بازگشت به مفاهیم اسطوره ای و بازآفرینی برخی از برش های تاریخی در شعر آنان گردید. پاره های زیر از شعر چالنگی محل حضور، تلاقی و بازتاب مفاهیم اسطوره ای ویژه ی او هستند:
 ذوالفقار را فرود آر/ بر خواب این ابریشم!/ که از «اوفیلیا»/ جز دهانی سرود خوان نمانده است./ در آن دم که دست لرزان بر سینه داری/ این منم که ارابه خروشان را از مه گذر داده ام.
       (مجله ی خوشه، شماره ی38، 21آبان1346، شماره ی صفحه ندارد)
 کمان کشیده می شود و من/ شانه هایم را از آهی طولانی/ بیرون می برم.
                                                            (زنگوله ی تنبل، ص7)
ایستاده ام تا آتش ها بی من نسوزند/ من که/ گذرنده یی/ خاموشم...
(زنگوله ی تنبل، ص87)
 نتیجه گیری
دهه ی چهل شمسی، یکی از پُر فراز و فرودترین برهه های شعر معاصر ایران است. در این دهه، افزون بر گرایش هایی که در شعر نیمایی پدید آمد، موج نو و جریان هایی که از دل آن زاده شدند، علاقه مندان زیادی را به خود جلب و جذب کرد. از میان شعبه های این موج، شعر دیگر و شعر حجم از اهمیت بیشتری برخوردارند. هوشنگ چالنگی، در این دو جریان حضوری اثرگذار داشت و حتی بنا بر نظر برخی از پژوهندگان شعر معاصر، ذهن و زبان او بر شاعرانی مانند یدالله رویایی در آن مقطع اثرگذار بوده است. یکی از زیباترین و متعادل ترین نمونه های شعرِ دیگر و به نوعی شعر حجم، در شعرهای چالنگی نمود پیدا کرده است. او نزدیک به پنج دهه است که شعر می سراید و در طول این سال ها از تخیلی تازه و زبانی ویژه در سروده هایش بهره برده است. هم چنین، از دهه ی چهل تاکنون شعر مدرن چالنگی، بر یکی دو نسل از شاعران خوزستان تأثیر گذاشته و رفتار زبانی و ویژگی های شعر ساختمند او، از جهات زیادی دست مایه ی تمرین و تجربه اندوزی قرار گرفته است؛ به گونه ای که افزون بر اثرگذاری بر جریان «شعرحجم» و شاعران مهم آن، همواره، پیدایش و شکل گیری «موج ناب» را در جنوب ایران، به آموزه های شعری چالنگی وابسته می دانند. ایجاز زبانی و دلبستگی او به عناصر طبیعت زادبوم خویش، در دهه ی پنجاه، با توجهی بیش تر، سرمشق شاعران موج ناب قرار گرفت و یکی از مهم ترین ویژگی های شعری آنان شد. هم چنین، برخی از شاعران جوان خوزستانی، در دهه ی هفتاد با نظر به تجربه ی شعری چالنگی در بازآفرینی اسطوره در شعر، این رفتار شاعرانه را در سروده های خویش پی گرفتند و از پس این تجربه، به بازخوانی اساطیر و در گستره ای تازه تر، خوانش تاریخ پرداختند.
منابع
1- آتشی، منوچهر: (14 اسفند 2535)، «اشاره»، مجله ی تماشا، سال ششم، شماره ی 303، ص12.
2- آتشی، منوچهر: (15 بهمن 2536)، «بی وزنی در شعر امروز»، مجله ی تماشا، سال هفتم،    شماره ی 350، ص25.
3- آریاپور، آریا: (1359)، دل چه پیر شود چه بمیرد، چاپ نخست، تهران، بی نا.
4- اسدپور، یارمحمد: (1360) برسینه سنگ ها؛ برسنگ ها نام ها، چاپ نخست، تهران، بی نا.
5- اسدی کیارس، داریوش: (27 آذر 1382) «شعر تبدیل به کهکشان می شود (گفت وگو با هوشنگ چالنگی)»، هنگام (ضمیمه ی روزنامه­ی عصر مردم)، ص 3-2.
6- باباچاهی، علی: (1380) گزاره های منفرد (مسائل شعر و بررسی انتقادی شعر جدید و جوان امروز)، چاپ نخست (جلد2-2)، تهران، سپنتا.
7- باباچاهی، علی: (تیر 1367) «جریان های شعری از دهه ی چهل تا امروز»، آدینه، شماره ی ،26 صص 33-30.
8- پورمحسن، مجتبی: (15 مرداد 1386) «زندگی در چاله (گفت وگو با هوشنگ چالنگی)»، روزنامه ی شرق، سال چهارم، شماره ی 924، ص 18.
9- پورمحسن، مجتبی: (14 مرداد 1386) «ما چند نفر "شعر دیگر" بودیم (گفت وگو با هوشنگ چالنگی)»، روزنامه ی شرق؛ شماره ی 923، ص 15 و 18.
10- حسین پور چافی، علی: (1384) جریان های شعری معاصر فارسی، چاپ نخست، تهران، امیرکبیر.
11- حقوقی، محمد: (1371) شعر نو از آغاز تا امروز، چاپ نخست (ج اول)، تهران، نشر روایت.
12- حلالی، امید: (24 فروردین 1377) «طلوع و غروب موج ناب»، روزنامه ی خبر، ضمیمه هنر و اندیشه، سال دوم، شماره ی 338، ص 3-2.
13- ساکی، بهمن: (17 اسفند 1382) «تفتیش واقعیت»، روزنامه ی روزان، سال هشتم، شماره ی 219 (ویژه ی ادبیات امروز خوزستان؛ شماره ی چهارم)، ص 4.
14- سلیمانی، فرامرز: (1360) شعر، شهادت است، چاپ نخست، تهران، نشرموج.
15- صراف، غلام رضا: (دی 1381) «نفس کشیدن با دهان پلنگ (نقد و بررسی مجموعه ی شعر زنگوله ی تنبل سروده ی هوشنگ چالنگی)»، کتاب ماه ادبیات و فسلفه، شماره ی مسلسل 63، سال ششم، شماره ی 3، ص 111-108.
16- علی پور، هرمز: (1371) نرگس فردا، چاپ نخست، شیراز، انتشارات نویدِ شیراز.
17- علی پور، هرمز: (14 مرداد 1386) «اتفاق غنیمت»، روزنامه ی شرق، سال چهارم، شماره ی 923، ص 15.
18- فروتن، مجید: (25 فروردین 1377) «روزگار فراموش نکرده است، ما کم حافظه ایم»، روزنامه ی سلام، سال هفتم، شماره ی 1998، ص 7.
19- قاسمی، عزت الله: (آذر، دی و بهمن 1379) «چهل، پنجاه تا هفتاد و شعر مدرن خوزستان»، فصلنامه ی دریچه، دوره ی جدید، سال اول، شماره ی 2، صص 112-100.
20- قنبری، علی: (22 خرداد 1379) «انگار تازه پا به میدان گذاشته ام (گفت وگو با هرمز علی پور)»، روزنامه ی بهار، ص 7.
21- کریمی، صادق: (9 بهمن 1382) «ذوب شدن در عشق به انسان و تحمل خردمندانه ی رنج ها (گفت وگو با سیدعلی صالحی – بخش نخست)»، روزنامه ی فجر، سال نهم، شماره ی 427، ص 8.
22- لنگرودی، شمس: (1378) تاریخ تحلیلی شعر نو، چاپ دوم(ج3 و 4)، تهران، نشرمرکز.
23- محیط، هادی: (11 تیر 1383) «فردیت خودم را در شعر بسیار دوست تر دارم (گفت وگو با هرمز علی پور)»، هنگام (ضمیمه ی ادبی – فرهنگی روزنامه ی عصر مردم)؛ شماره ی 62، ص4-3.
24- محیط، هادی: (27 آذر 1382) «ای چشم های من که صدای جهان را می شنوید»، هنگام (ضمیمه ی ادبی - فرهنگی روزنامه ی عصر مردم)، ص 5.
21- مرادی، سعید: (20 بهمن 1386) «آن کس که زبان اندیشمندی دارد، همیشه شاعر می ماند (گفت وگو با سیروس رادمنش)»، هفته­نامه ی فرهنگ جنوب، شماره ی 1066، ص 5.
25- معمار، داریوش: (اردیبهشت 1382) «دیروز شعر، امروز شعر (گفت وگو با هوشنگ چالنگی)»، ماهنامه ی عصر پنج شنبه، سال پنجم، شماره ی 60-59، صص 50-47.
26- موسوی، سید هابیل: (20 مرداد 1387) «ما پنج نفر به شعر مدرن زمان خویش رسیدیم (گفت وگو با یارمحمد اسدپور)»، هفته نامه ی ندای بهبهان، ص 4.
27- نوری علاء، اسماعیل: (1348) صور و اسباب در شعر امروز ایران، چاپ نخست، تهران بامداد.
28- یوسفی، رامین: (15 مهرماه 1378) «بره ی پرهیاهوی زنگوله ی تنبل»،
 بیاییم به یکدیگر احترام بگذاریم/استفاده ازاین وبلاگ باذکر منبع بلامانع است /


   پيام صالحي بختياري  


No comments:

Post a Comment