Sunday, April 15, 2012

ESHGH RA...عشق را...


...و عشق باز آمد و دوباره از من پرسید که با عشق چه کرده ام
عشق را گفتم 
عشق را گشتم  لای کتاب ها 
با خستگی و باران بهار گم شده بود 
گاهی مست می 
صلاح من همه جام می است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل 
و گاهی بیدار و به دیدار 
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود 
ناز پرورد وصا ل است مجوی آزارش 
اینه را رویاروی کتاب ها گرفتم 
چراغ را کشتم 
و عشق را
 در تاریکی 
 گشتم
...و عشق را که باز آمد و دوباره از من می پرسید می گفتم ... 

No comments:

Post a Comment