Sunday, February 19, 2012

ABAZAAR MAZDAK اباذر مزدک+توفیق،افراشته

محمد علی افراشته 

از کتاب : شعر شهادت است
ویرایش سوم با افزوده ها  
ویرایش اول:روزنامه بامداد،تهران ۱۳۵۸-۱۳۵۹ 
ویرایش دوم: کتاب موج، تهران  ۱۳۶۰ 

modified 2.20.2012
see more: emran salahi ,manuchehr mahjubi 
to be continued by: mohamad ali afrashteh,tofigh newspaper


اباذر مزدک نام مستعارچند تن از شاعران  طنز پرداز است که مدعای مردم الشعرا   بودن را دارند .اینان عبارتند
از :
منوچهر  احترامی ، هادی خرسندی فیروز فیروز نیا ،منوچهر محجوبی، نصرت اله نوح،و غیر این ها جواد مجابی،عمران صلاحی،و دیگران نیز از این نام بهره برده اند.شعر اباذر مزدک  زبان عامه پسند تری دارد ،از اصول شعری بهره کمتری می برد ،و کیفیتش پایین تر است ،اماادعایی هم از این جهت ندارد و کار خود را فروتنانه "نقطه یی نه چیز در دفتر عظیم انقلاب " * می داند ،اما تاثیر گذاری بسیار آن را در همین مدت اندک می توان حس کرد.
برد زمانی و مکانی این زبان شهری تا کی و کجا خواهدبود ؟اباذر مزدک در مقیاس ژورنالیستی و تجارتی قوی تر ،و
عمران  صلاحی با معیاری ادبی تا کجا می توانند زبان طنز آلود و حتا شبه فولکلوریک خود را در خدمت فرهنگ انقلاب نگاه دارند و تا چه حد به پویایی زبان خود اعتقاد دارند و به آن می اندیشند ؟ پاسخ به این پرسش ها در صورت رویارویی با شعر های آینده ی این شاعران آسان تر و صریح تر خواهد بود و ما به شعر های تنی چند  ا ز اینها  به ویژه زنده یاد عمران صلاحی ،۱۳۲۵-۱۳۸۵،بیشتر پرداخته یم .



هادی خرسندی ،سردبیر اصغر آقا 




منوچهر احترامی،تهران ۱۳۳۰ -۱۳۷۸ تهران ،  به همکاری در توفیق و آهنگر و گل آقا ادامه داد .
Manuchehr Ehterami
هادی خرسندیHadi Khorsandi:،متولد اول مرداد ۱۳۲۲ فریمان  با اصغر آقا چهره ی برجسته یی در زمینه ی شعر و طنز معاصر شد .او از ۱۹۷۹ به لندن مهاجرت کرده و در آن جا اقامت دارد و به شعر و طنز و کمدی ادامه می دهد
منوچهر محجوبیManuchehr Mahjubi:
   سی د ی ۱۳۱۵ کرمانشاه-۱۱ شهریور ۱۳۶۸ لندن،با توفیق و چلنگر وکشکیات و فصل کتاب و آهنگرو  آهنگر در تبعید کارش را ادامه داد و در تبعید در گذشت و
نصرت اله نوح Nosratollah nooh ،
 سمنا ن ۱٣١۰/۱۹٣١ شعر هایش در سال ١٣٣٠ نخستین با ر درروزنامه چلنگر به مدیریت محمد علی افراشته منتشر شد .کتابهای شعر او عبارتند از:گرگ مجروح ١٣٣٣،که توسط فرمانداری نظامی جمع شد
 ،گلهایی که پژمرد١٣٣٦ دنیای رنگ ها ١٣٤٦
فرزند رنج ١٣٥٨
مجموعه ی آثار محمد علی افراشته :
شعر افراشته  و
چهل داستان
نمایشنامه ها ، تعزیه ها و سفر نامه ها
اثار پژوهشی دیگر :
 تذکره شعرای سمنان ١٣٣٧
ستارگان تابان ،در باره شعر فارسی معاصر ١٣٣٨
دیوان رفعت سمنانی
١٣٣٩
یادمانده ها در ٥ جلد
+
محمد علی افراشته 
محمد علی راد بازقلعه ای متخلص  به افراشته ،
زاده ی ١٢٧٨ باز قلعه رشت 
تا ١٣٣٩ صوفیه بلغارستان 
افراشته از ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ روزنامهٔ چلنگر(آهنگر) را منتشر کرد. این روزنامهٔ فکاهی 
 و سیاسی در چهار صفحه به قیمت دو ریال منتشر میشد و بیشتر اشعار و مطالب آن متعلق به شخص افراشته بود که بین دهقانان و کارگران نفوذ و حامی فراوان داشت و در بیداری آن ها نقش مهمی ایفا کرد ؛ به طوری که تلاش بسیاری برای برگزیدن وی به نمایندگی در یکی از دوره های مجلس شورای ملی به عمل آوردند ولی توفیق نیافتند . روزنامه اش به دلیل انتقادهای شدید از زمامداران کشور مکرر توقیف می شد، ولی هر بارهواداران و حامیان او، امتیاز روزنامة تازه ای را در اختیارش می گذاشتند . روزنامه هایی که به جای چلنگر و با همان نشان همیشگی روزنامه منتشر می شد عبارت بودند از : « زحمت » ، « راه چاره » ، « شطرنج سیاسی » ، « پیشتازان » ، « نور آسیا » ، « زره پوش » ، « منطق امروز » . روزنامه افراشته یک حادثه در دنیای شعر و مطبوعات ایران به شمار میرفت. بیتی از او «بشکنی ای قلم ای دست اگر / پیچی ازخدمت محرومان سر» سالها سرتیتر روزنامه بود. دفتر روزنامه در خیابان نواب بود که در عین حال منزل مسکونی افراشته نیز بود. منزلی که روز ۱۴ آذر ۱۳۳۰ مورد حمله اوباش و مخالفان وی قرار گرفت و همه چیز آن ویران شد.
افراشته همواره عشق و علاقهٔ فراوان به گردآوری ادبیات محلی داشت. اگرچه چلنگر به زبان فارسی منتشر میشد، اما از همان شمارهٔ اول صفحه ای را به ادبیات محلی اختصاص داد. در این صفحه اشعاری به گیلکی، آذربایجانی، کردی، ترکمنی، لری، مازندرانی و… چاپ میشد. به خاطر خود افراشته که در شعر گیلکی سرآمد بود سهم اشعار گیلکی بیشتر بود. پس از مدتی این صفحه از چلنگر منتشر نشد و افراشته اعلام کرد که شهربانی از انتشار ادبیات محلی جلوگیری کرده است.
انتشار چلنگر با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قطع شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد دربارهٔ افراشته سکوت شد و بردن نام او در مطبوعات و حتی در مقالات جرم شناخته میشد.
افراشته از سال ۱۳۳۲ به بعد زندگی مخفی را آغاز کرد. پس از کودتا تا یک سال و نیم در ایران مخفی بود و در خانه های همان مردمی زندگی میکرد که سوژه های اشعارش بودند. از چنگ فرمانداری نظامی گریخت و در اواخر سال ۱۳۳۴ از ایران خارج شد و به مهاجرت رفت و در بلغارستان ساکن شد. در بلغارستان کوشش فراوانی برای نوشتن داستان به کار میبرد و با زحمت زیاد نوشته های خود را به دیگران میسپرد تا به بلغاری یا ترکی ترجمه کنند وخوانندگان بسیاری داشت."دماغ شاه" مجموعه نه داستان کوتاه اوست.
افراشته در ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۳۸، درسن ۵۱ سالگی، با بیماری قلبی چشم از جهان فرو بست. او را در گورستان شهر صوفیه به خاک سپردند. بیت معروف او «بشکنی ای قلم …» بر سنگ گورش کنده شده است.

بشکنی ای قلم ای دست اگر 
پیچی از خدمات محرومان سر 

  • شهزاده اوستا مم کریم

    ای دهاتی، شهری، ای چادر نشین 
    ای برادر، ملت ایران زمین
    سیر کن جانم، سیاحت کن داداش
    توی خط ِ این بزرگونات باش
    این وکیلان، این وزیران را بسنج
    این نشان‌داران ِ شیطان را بسنج
    خاکِ ما محصول‌آور نیست؟ هست
    زارع ِ ایران هنرور نیست؟ هست
    معدنیات ِ وطن کم هست؟ نیست
    بهر کارش قحط ِ آدم هست؟ نیست
    آزموده کارگر قحط است؟ نه
    کار کشته برزگر قحط است؟ نه
    می‌دهیم هر سال از دانشکده
    نو مهندس‌های آماده شد
    دشت و مرتع، کوه و دریا، آبشار
    هم زمین موجود، هم نیروی کار
    پس چرا از بابت ِ یک قرص نان
    داد ِ مردم می‌رسد تا آسمان
    در بلوچستان علف را می‌خورند
    کودکان چون گوسفندان می‌چرند
    مردم ِ مهجور ِ آذربایجان
    نیمه‌ای بی‌جان و نیمی نیم‌جان
    خاک ِ کرمان، خاک ِ خوزستان طلاست
    از برای صاحب ِ ملکش بلاست
    نفت ما را انگلیسی می‌برد
    شرکت ِ نفت پدر سگ می خورد
    می‌تراشد بهر ما خانم وزیر
    هم وکیل و هم رییس و هم امیر
    این جماعت را مواجب می‌دهد
    مخفی و دزدانگی شب می‌دهد
    بعد می‌سازد برای ما حساب
    کیست میرزا؟ رشوه‌خوار ِ لاکتاب
    آنکه بر ما کدخدایی می‌کند
    پیش ِ آمریکا گدایی می‌کند
    جان ِ طفلک، لوطیانه مرگ ِ من
    از تو می‌پرسم دادش اوستا حسن
    این وکیلان را تو کردی انتخاب؟
    از چه می‌ترسی؟ بگو محض صواب
    خیر این ناطق که مثل بلبل است
    این وکیلت نیست، مال ِ قنسل است
    آلت فعلند این بدفطرتان
    حاتم طایی بخرج میهمان
    هم از آخور هم ز توبره می‌خورند
    در چمنزار ِ سفارت می‌چرند
    رادیو تهران، بساط ِ حرف ِ مفت
    با حرارت ناطقی اینطور گفت:
    از نژاد ِ نسل ِ ساسانیم ما
    زاده‌ی مرحوم ِ خاقانیم ما
    یعنی ای مشتی حسین ِ برزگر
    یعنی ای کبلا غلام ِ پیشه‌ور
    یعنی ای اوستا علی، اوستا رضا
    یعنی ای آقای اوستا مرتضا
    چونکه هستی از نژاد کیقباد
    گشنه هستی؟ باش جیکت در نیاد
    لخت و عور و گشنه‌ای؟ آسوده باش
    ذوق کن! شهزاده هستی ای داداش
    این وطن مال ِ تو تهران تا ونک
    پیشکش دکان ولی؛ بی‌ناخنک
    پشت ِ شیشه سیب ِ زنجان را ببین
    عطر ِ به مال ِ صفاهان را ببین!
    کبک ِ آویزان ز یک پا خوشگل است
    شیشه‌ی پر از مربا خوشگل است
    خوردنی ها را تماشا کن فقط
    چشم را با معرفت وا کن فقط
    همتِ عالی طلب از باصره
    صنع یزدان را نگر از پنجره
    ذائقه را کن رها ای هوشیار
    سمت ِ سیرابی، سوی آبدوغ خیار
    گر توتون دایم نشد، گاهی بکش
    گاه گاهی هم نشد آهی بکش
    الغرض شهزاده اوستا مم کریم
    تا که این رنگی‌ست ما ول معطلیم
    حضرت والا جناب ِ کارگر!
    حضرت ِ علیه بانو برزگر
    ترس و فقر و جهل باد از آن تو!
    در زمینه زنده باد ایران تو !
    ما همه داریم بدست گر باسمه
    ما هم در راه ِ ایران سورتمه



دفتر هنر ویژه توفیق 
مرحمتی بیژن اسدی پور 


*اباذر مزدک : اباذر مزدک،نشر ازادی، تهران ۱۳۵۸

1 comment:

  1. ABAZAR MAZDAK to be cont'd by Tofigh Newspaper,Mohamad ali Afrashteh manuchehr Mahjubi ,Hadi Khorsandi,Parviz Shapur.Theory of Satire,also my articles on Omran Salahi, and...

    ReplyDelete