Saturday, July 24, 2010

اذر کیانیA*SH*N*A:AZAR KIANI

آذرکیانی ,شاعر و نقاش 
زاده ی اول امرداد ١٣٣٨ آغاجاری خوزستان 
کتاب ها 
چرا کفش های تو جفت نشده است شعر من ؟ 
  من به قرینه ی لفظی حذف شده است 
 روی آینه ام خم اش 
...
azar kiani,the persian poet,painter artist
A*SH*N*A:Arshiv Sher No Iran

*PAPERS PEN PAL
Poetry  Art  Literature of Women
http://www.paperpenpal.blogspot.com/

*AZAR KIANI:
b.Aghajari,khuzestan
1 mordad 1338/july 23,1959
OEUVRES:
WHY YOUR SHOES ARE NOT PAIRED,MY POEM?
...
*

نامه
سلام
اول بگویم
این پاکت خالی ست
و تو نمی خوانی
خلاصه شده یی آن قدر
که دیگر در خوابم پیدا نمی شوی
پیراهن زمین عوض نشده
و تمبر باطله
هنوز عکس ماه است
که چمدان بسته
و روی خودش ایستاده است
کوچه از دیروز خالی ست
و خاک و خاطره
تیر چراغ برق را بالا نمی روند
این پاکت خالی راست می گوید
که دیگر کسی خودش را
درمن جا نگذاشته است
و این تنها اتفاقی ست
که اداره ی پست رسما اعلام کرده است

SALAM!
tell you first
this envelop is empty
and you don't read
that you are so summed up
not to appear
in my dreams
earth's dress has not changed
and cancelled stamp
still moon's picture
standing on herself
with a suitcase ready
from:LETTER
Tr;FS





از کتاب "چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟




 نشر نیم نگاه

خواب آیدا
----------------
امروز زرد ابری ام 
آسمان تو را پوشیده ام
و تو می توانی
تمام قرن همین روز را فریاد بزنی
و سنگ های آشنا را خبر کنی

آهای نگاه کنید!
این پیراهن بی تاب صورت مرا برداشته است
و صبوری دکمه هایش، طاقتم را
دیگر بر روسری اش ، خواب هایم نشت نمی کند
و قفل کفش هایش با کلید من باز نمی شود

می توانی جوری خواب دیروز را به یاد بیاوری
که گل های نرگس امروز شرمنده ات نشوند؟

برای رفتن دیر شده است
خواب آیدا کجاست؟
می خواهم عکس بگیرم


از کتاب"من به قرینه ی لفظی حذف شده است" نشرثالث
به همسرم: فرشاد

بیشتر از
---
بیشتر از دوستت دارم
از زمینی که کم آورده ام می دوم
به همین کاغذهای سفید
که تو را اضافه آورده ام می دوم
به چشم
به راه
به دفتری تازه...
اتاق نشسته بر دو زانو
خیره به دیوار عکس های تو

از حبس میله های لباس تو می دوم
به بیشتراز دوستت دارم



.
از کتاب"روی آینه ام خم اش" نشر الکترونیک اثر
---
بخشی از

 شعر بلند" رویایی دیگر"


شاید قدم که میزدم همین خیابان را
سارم که میکشید سایه بلند بلند
درختهای تبریزی و کاج را که می شمردم شاید
حالا تنها عددی دارم
که جواب این سوال است
آذر تو چند سالته؟
مکث میان شمارش همین درختان
حتما طول خیابان را به من گوشزد میکرد و من نبودم
نبودم؟
اما از خنده روده بر شدم و هنوز..


http://www.asar.name/1984/11/blog-post_07.htmlSee More

No comments:

Post a Comment